عاشورا فرارروی ملل و نحل
عظمت و محتوای عاشورا، انگیرهها، اهداف و دستاوردهای فرهنگی غنی و ناب آن همواره در متن زندگی شیعیان و عمق باورهایشان جریان دارد. مسلمانان مظلوم جهان نیز برای نجات از جور ستمگران، قیام اباعبدالله(ع) را سرمشق و الگوی خود قرار میدهند. البته حادثه عاشورا چنان شکوهمند است که حتی بر اندیشه غیر مسلمانان نیز اثر گذاشته و سبب برانگیخته شدن عشق وعلاقه و احترام آنان به امام حسین(ع) شده است.
در این جا، به برخی از جنبههای اثرگذاری نهضت عاشورا در پهنة گیتی نگاهی کوتاه میافکنیم.
1. عاشورا و امام حسین(ع) از دیدگاه اندیشمندان بزرگ جهان 1
عظمت قیام، اوج فداکاری و ویژگیهای دیگر امام حسین(ع) و یارانش، سبب شده که نویسندگان و اندیشمندان بزرگ جهان، در بارة این نهضت و حماسهآفرینان عاشورا اظهار نظرهای بسیاری داشته، حتی برخی از نویسندگان غیرمسلمان دربارة این واقعه کتاب بنویسند. اکنون به برخی از این دیدگاهها اشاره میکنیم.
جرج جرداق (دانشمند و ادیب مسیحی)
وقتی یزید، مردم را تشویق به قتل امام حسین(ع) و مأمور به خونریزی تشویق میکرد، آنها میگفتند: چه مبلغی به ما میدهی؟ امّا انصارحسین(ع) به او گفتند: ما با تو هستیم و اگر هفتاد بار کشته شویم، باز میخواهیم در رکابت جنگ کنیم و کشته شویم.
آنطون بارا (اندیشمند مسیحی)
اگر حسین از آنِ ما بود، در هر سرزمینی برای او بیرقی بر میافراشتیم و در هر روستایی، برای او منبری برپا میکردیم و مردم را با نام حسین به مسیحیّت فرا میخواندیم.
تاملاس توندون (رئیس سابق کنگرة ملّی هندوستان)
این فداکاریهای عالی از قبیل شهادت امام حسین(ع)، سطح فکر آدمی را ارتقاء بخشیده، و شایسته است خاطرة آن همیشه باقی بماند و یادآوری شود.
فردریک جِمس
درس امام حسین و هر قهرمان شهید دیگری این است که در دنیا، اصول ابدی عدالت و ترحم و محبّت وجود دارد که تغییرناپذیرند و همچنین میرساند که هر گاه کسی برای این صفات مقاومت کند و در راه آن پافشاری کند، آن اصول همیشه در دنیا باقی و پایدار خواهد ماند.
بنت الشاطی (نویسندة معروف مصری)
زینب، خواهر حسینبن علی، لذّت پیروزی را در کام ابن زیاد و بنیامیّه خراب کرد و در جام پیروزی آنان قطرات زهر ریخت. در همة حوادث سیاسی پس از عاشورا همچون قیام مختار و عبدالله بن زبیر و سقوط دولت امویّان و برپایی حکومت عباسیّان و ریشه دواندن مذهب تشیّع، زینب ـ قهرمان کربلا ـ
نقش برانگیزاننده داشت.
عباس محمود عقّاد (نویسنده و ادیب مصری)
جنبش حسین، یکی از بینظیرترین جنبشهای تاریخی است که تاکنون در زمینة دعوتهای دینی یا نهضتهای سیاسی پایدار گشته است... دولت اموی پس از این جنبش، به قدر عمر یک انسان طبیعی، دوام نیاورد و از شهادت حسین تا انقراض آنان بیش از شصت و اندی سال نگذشت.
چارلز دیکنز (نویسندة معروف انگلیسی)
اگر منظور حسین، جنگ در راه خواستههای دنیایی بود، من نمیفهمم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند؟ پس عقل چنین حکم میکند که او فقط به خاطر اسلام فداکاری خویش را انجام داد.
محمد علی جناح (رهبر بزرگ پاکستان)
هیچ نمونهای از شجاعت بهتر از این که حسین از لحاظ فداکاری و شهامت نشان داد، در عالم پیدا نمیشود. به عقیدة من، تمام مسلمانان باید از این شهیدی که خود را در سرزمین عراق قربانی کرد، پیروی کنند.
ل. م. بوید
در طول قرون، افراد بشر همیشه جرئت و پردلی، عظمت روح و بزرگی قلب و شهامت روانی را دوست داشتهاند و به خاطر همینهاست که آزادی و عدالت هرگز به نیروی ظلم و فساد تسلیم نمیشود. شهامت و این بود عظمت امام حسین و من مسرورم که با کسانی که این فداکاری عظیم را از جان و دل ثنا میگویند، شرکت کردهام، هر چند که 1300 سال از آن تاریخ گذشته است.
مهاتما گاندی (رهبر بزرگ هندوستان)
من زندگی امام حسین، آن شهید بزرگ اسلام را به دقّت خواندهام و توجّه کافی به صفحات کربلا کردهام بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد، باید از امام حسین پیروی کند. 2
توماس کارلایل (دانشمند انگلیسی)
بهترین درسی که از تراژدی کربلا میگیریم، این است که حسین و یارانش به خدا ایمان استوار داشتند. آنها با عمل خود روشن کردند که تفوّق عددی در جایی که حق و باطل روبهرو میشوند، اهمیّت ندارد و پیروزی حسین با وجود اقلیّتی که داشت، باعث شگفتی من است.3
توماس ماساریک:
اگر چه کشیشان ما هم از ذکر مصایب حضرت مسیح، مردم را متأثّر میسازند، ولی آن شور و هیجانی که در پیروان حسین یافت میشود، در پیروان مسیح یافت نخواهد شد و گویا سبب، این باشد که مصایب مسیح در برابر مصایب حسین، پر کاهی است در مقابل یک کوه عظیم پیکر.4
ادوارد براون (پروفسور):
حتی غیر مسلمانان نیز نمیتوانند پاکی روحی را که این جنگ اسلامی تحت لوای آن انجام گرفت، انکار کنند. 5
واشنگتن ایرونیگ (تاریخنگار امریکایی):
در زیر آفتاب سوان سرزمین خشک و در روی ریگهای تفتیدة عراق، روح حسین فنا ناپذیر است. ای پهلوان و ای نمونة شجاعت و ای شهسوار من، ای حسین.6
موریس دوکبرا:
اگر مورّخان ما حقیقت روز (عاشورا) را میدانستند و درک میکردند که عاشورا چه روزی است، این عزاداری را مجنونانه نمیپنداشتند، زیرا پیروان حسین به واسطة عزاداری حسین میدانند که پستی و زیر دستی و استعمار و استثمار را نباید قبول کنند و شعار پیشرو و آقای آنها، تن به ظلم و ستم ندادن بود.7
بروکلمان کارل (خاورشناس و پژوهشگر آلمانی):
شهادت حسین علاوه بر نتایج و اثرات سیاسی، موجب تحکیم و اشاعة مذهب8 شیعه گردید و این مذهب، مرکز و مظهر تمایلات ضدّ غرب شد .
2. اثر گذاری قیام عاشورا بر جنبشهای آزادیبخش جهان
قیام کربلا به صورت یک حادثه هر چند جانکاه در دل تاریخ مدفون نگشت و دیری نپائید که به یک حماسة جاویدان تبدیل شد. قیام حسینی به صورت قیام و انقلابی الگو آفرین و تاریخ ساز درآمد و الهام بخش جنبشهای گوناگون در تاریخ گردید.
یکی از دستاوردهای مهمّ قیام کربلا، تبیین شیوهای اصولی و بسیار مؤثّر در مبارزه با حکومتهای سلطهگر و زورمدار بوده است. حادثة کربلا، یک قیام اسوه و یک سیرة عام برای تئوری انقلاب و یک پیام انقلابی ـ تاریخی است که برای هر عصری، پیام ویژهای دارد. بر اساس ویژگیهای شاخص نهضت امام حسین(ع)، میان جنبشهای اسلامی در سراسر جهان اسلام، پیوند به وجود آمد و موج بیداری و انقلاب، مناطق وسیعی از جهان اسلام مانند مصر، سوریه، لبنان، عراق، ترکیه، افغانستان، پاکستان، الجزایر، تونس، مراکش، حجاز، اندونزی، هندوستان و ایران را در بر گرفت.
در بیشتر کشورهای اسلامی، ویژگی مردمی بودن روحانیّت، رسالت رهبری حرکتها و جنبشها را بر دوش رهبران دینی نهاد. «شاه ولیالله دهلوی» و فرزندش، «سیّد احمد خان هندی»، «سیّد جمال الدّین اسدآبادی»، «اقبال لاهوری»، «محمّد علی جناح»، «شیخ محمد عبده»، «شیخ عبدالرّحمان کواکبی»، «حسن البنا» و امام خمینی(ره)، نمونههایی برجستة مبارزه بر ضدّ استکبار و طاغوت بر اساس نظام هدفمند انقلاب حسین بودند.
برخی از جنبشها عبارتند از:
1. جنبش اسلامی شبه قارة هند
2. جنبش اسلامی در شمال آفریقا و کشورهای عربی (به ویژه مصر)
الف) جنبش سیّد جمالالدّین اسدآبادی در مصر
ب) جنبش شیخ محمّد عبده
ج) جنبش شیخ عبدالرّحمان کواکبی
د) جنبش حسن البنا
3. جنبشهای اسلامی ایران
الف) جنبش تنباکو
ب) جنبش مشروطیّت
ج) جنبش سردار جنگل
ه) قیام شیخ محمّد خیابانی
و) جنبش آیتالله کاشانی
ز) جنبش فدائیان اسلام
ح) جنبش آزادی ایران
ط) جنبش امام خمینی (ره)
3. برداشت نمادین هالیوود از عاشورا 10
عاشورا و حماسة پر شکوه آن پدیدهای است که همواره رمز و راز نیروی پنهان و آشکار شیعیان و آزادی خواهان بوده است. قدرت این رمز و راز آن چنان است که دشمنان اسلام را همیشه در حیرت و شگفتی و سردرگمی فرو برده است. از همین رو، دشمنان، به ویژه صهیونیسم جهانی بر آنند تا با شبیهسازی و بهرهگیری از این واقعه، برای دنیای پوشالی و خیالی خود، جلوههای مقدّس و آسمانی بیافرینند. برای مثال، در سه کنفرانس جهانی تورنتو، واشینگتن و اورشلیم، «فرانسیس فوکویاما» کتاب پایان تاریخ خود را ارائه کرد. این کتاب در برابر کتاب برخورد تمدّنها اثر «ساموئل هانتینگتون» است. فوکویاما مدّعی است که خرده تمدنها و فرهنگهای جزئی به دست فرهنگ غالب بلعیده میشوند و رسانهها، دنیا را به سمت دهکدة واحد پیش میبرند و به ناچار دنیا درگیر جنگی خانمانسوز خواهد شد. بنابراین، برای پیشگیری از این جنگ باید یکی را به عنوان کدخدایی بپذیریم و در ادامه ثابت میکند که کدخدا، امریکا است. فوکویاما میگوید: این نبرد حتمی است، ولی برندة آن غرب نخواهد بود و او با اسناد و مدارک ثابت میکند که برندة نبردِ آخرالزّمان، شیعیان هستند.
فوکویاما در کنفرانس اورشلیم با عنوان «بازشناسی هویّت شیعه» میگوید:
شیعه، پرندهای است که افق پروازش خیلی بالاتر از تیرهای ماست. پرندهای که دو بال دارد: یک بال سبز و یک بال سرخ.
او بال سبز این پرنده را مهدویّت و عدالت خواهی و بال سرخ را شهادتطلبی که ریشه در کربلا دارد و شیعه را فنا ناپذیر کرده است، معرفی میکند.
فوکویاما معتقد است شیعه بُعد سومی هم دارد که اهمیّتش بسیار است. او میگوید:
این پرنده، زرهی به نام ولایت پذیری به تن دارد و قدرتش با شهادت دو چندان میشود. شیعه، عنصری است که هر چه او را از بین میبرند، بیشتر میشود.
وی جنگ عراق و ایران را مثال میزند و میگوید:
اینها فاو را تسخیر کردهاند، میروند کربلا را هم بگیرند و این، یعنی فتح قدس، اگر کربلا را بگیرند، اینجا را هم قطعاً میگیرند.
او برای دفع این خطر پیشنهاد میکند با امتیاز دادن به ایران، جنگ را متوقّف کنید.
فوکویاما، مهندسی معکوسی را برای شیعه و مهندسی صحیحی را برای خودشان طراحی میکند و مینویسد:
مهندسی معکوس برای شیعیان این است که ابتدا ولایت فقیه را خط بزنید. تا این را خط نزنید، نمیتوانید به ساحت قدسی کربلا و مهدویّت تجاوز کنید... برای پیروزی بر یک ملّت باید میل مردم را تغییر داد... ابتدا ولایت فقیه را خط بزنید، در گام بعد، شهادت طلبی اینها را به رفاهطلبی تبدیل کنید. اگر این دو تا را خط زدید، خود به خود اندیشههای امام زمانی از جامعة شیعه رخت میبندد... شما بیایید برای غرب هم امام زمان و کربلا و ولی فقیه بتراشید.
فوکویاما برای این کار، مکتب جدیدی به نام اونجلیس عرضه کرد. مکتبی که قدمتش به 1987 میلادی بر میگردد. طرفداران این مکتب معتقدند عیسای ناصری خواهد آمد. فوکویاما به آنها توصیه میکند در فیلمهایشان هر چه را شیعیان دربارة امام زمان میگویند، بر شخصیّت عیسای ناصری تطبیق بدهند. بر اساس دستور فوکویاما، فیلمهایی بر اساس مدل «روایت فتح» شهید آوینی، ساخته شد؛ با همان اسلوب متن و با به کارگیری مؤلّفههای احساسی برنامه های شهید آوینی، با همان تیپها و همان دیالوگها که شهید آوینی میگفت.
فیلم نجات سرباز رایان با محتوای تجلیل از مادر سه شهید؛ فیلم نبرد پرل هاربر با محتوای جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم؛ فیلم زمانی سرباز بودیم با تئوری بازسازی کربلا و بر اساس الگوی عملیّات کربلای 5؛ فیلم سقوط شاهین سیاه، بازسازی صحنةکربلا، فیلم جنگیر که در آن از نمادهای اسلامی شیعه استفاده شده بود.
نکته:
در تمامی این فیلمها، بر اساس نظریة فوکویاما، امام حسین(ع) و کربلا، یک طرف و سوی دیگر، شمر است. لباس هم بر اساس الگوی شیعی انتخاب شده است. لباس سربازان امریکایی، سبز رنگ و لباس سربازان مقابل، قرمز است. در بعضی از این فیلمها خون سربازان آمریکایی سبز است؛ آن هم به دلیل تقدّس این رنگ در آرمانهای شیعی. هنر پیشهها تا پایان فیلم ناشناختهاند و همچنین تا آخر فیلم فقط نقشهای قدسی بازی میکنند.
4. نقش CIA در مقابله با فرهنگ عاشورا 11
از آنجا که مرجعیّت، روحانیّت و فرهنگ عاشورا و شهادت طلبی از عناصر مهمّ پیروزی و تداوم انقلاب اسلامی و جنبشهای ضدّ استعماری است، غرب تمام تلاش خود را به کار گرفته است تا با سست کردن این دو، ضربة نهایی را به انقلاب اسلامی وارد کند. در همین راستا به تازگی کتابی به نام نقشههایی برای جدایی مکاتب الهی در امریکا انتشار یافته که در آن گفتوگوی مفصّلی با «دکتر مایل برانت» ، یکی از معاونان سابق سیا (سازمان اطّلاعاتی امریکا) انجام شده است. او در این زمینه میگوید: «بعد از مدّتها تحقیق به این نتیجه رسیدیم که قدرت رهبر مذهبی ایران و استفاده از فرهنگ شهادت در انقلاب ایران تأثیر گذار بوده است. ما همچنین به این نتیجه دست یافتیم که شیعیان بیشتر از دیگر مذاهب اسلامی، فعّال و پویا هستند. در این گردهمایی تصویب شد که بر روی مذهب شیعه، تحقیقات بیشتری صورت گیرد و طبق این تحقیقات، برنامه ریزیهایی داشته باشیم. به همین منظور چهل میلیون دلار بودجه برای آن اختصاص دادیم و این پروژه در سه مرحله انجام شد. پس از نظرسنجیها و جمعآوری اطّلاعات از سراسر جهان، به نتایج مهمّی دست یافتیم و متوجّه شدیم که قدرت مذهب شیعه در دست مراجع و روحانیّت است... این تحقیقات ما را به این نتیجه رساند که به طور مستقیم نمیتوان با مذهب شیعه رودر رو شد و امکان پیروزی بر آن بسیار سخت است و باید پشت پرده کار کنیم. ما به جای ضربالمثل انگلیسی «اختلاف بینداز و حکومت کن» از سیاست «اختلاف بینداز و نابود کن» استفاده کردیم و در همین راستا، برنامهریزیهای گستردهای را برای سیاست های بلندمدت خود طرح کردیم، مانند حمایت از افرادی که با مذهب شیعه اختلاف نظر دارند و ترویج کافر بودن شیعیان به گونهای که در زمان مناسب بر ضدّ آنها توسط دیگر مذاهب اعلام جهاد شود. همچنین باید تبلیغات گستردهای را بر ضدّ مراجع و رهبران دینی شیعه صورت دهیم تا آنها مقبولیّت خود را در میان مردم از دست بدهند.
یکی دیگر از مواردی که باید روی آن کار میکردیم، موضوع فرهنگ عاشورا و شهادت طلبی بود که هر ساله شیعیان با برگزاری مراسمی این فرهنگ را زنده نگه میدارند و ما تصمیم گرفتیم با حمایتهای مالی از برخی سخنرانان و مداحان و برگزارکنندگان اصلی این گونه مراسم که افراد سودجو و شهرت طلب هستند؛ عقاید و بنیانهای شیعه و فرهنگ شهادتطلبی را سست و متزلزل کنیم و مسائل انحرافی در آن به وجود آوریم، به گونهای که شیعه، یک جاهلِ خرافاتی در نظر آید. در مرحلة بعد باید مطالب فراوانی بر ضدّ مراجع شیعه جمعآوری شده و به وسیلة مداحان و نویسندگان سودجو انتشار دهیم و تا سال 1389، مرجعیّت را که سدّ راه اصلی اهداف ما هستند، تضعیف و آنان را به دست خود شیعیان و دیگر مذاهب اسلامی نابود کنیم و در نهایت تیر خلاص را بر این فرهنگ و مذهب بزنیم».
5. شهادت طلبی زنان فلسطینی 12
مکتب عاشورا، مکتب شهادتطلبی در راه آرمانهای الهی است. مکتبی که جانبازی در آن ارزش محسوب میشود. مکتبی که عشقبازی در آن، برگرفته از آیات الهی است. خداوند در آیات متعدّدی، جایگاه بلند مجاهدان را بیان فرموده و با بشارت به آنان دربارة نعمتهای اخروی و دنیوی، انگیزههای آنان را برای مبارزه تقویّت کرده است. نمونة این آیات، آیة 74 سورة نساء، آیة 20 سورة فتح، آیة 95 سورة نساء و آیههای 86 تا 89 سورة توبه است. با توجّه به الگوهای فرهنگ شهادت طلبی و جهاد و مبارزه در راه حق که والاترین آنها نهضت حسینی است، شهادت در راه حق و مبارزه با دشمنان اسلام به بزرگترین ارزش در جامعة فلسطین تبدیل شده است. زنان فلسطینی با بهرهگیری از فرهنگ جهاد در راه خدا، شهادت طلبی را به عنوان راهی برای رسیدن به آرمانهای الهی انتخاب کردهاند. از جمله فعّالیتهای جهادی زنان فلسطینی، شرکت در عملیّات شهادتطلبانه است. زنانی که نامشان در شمار پویندگان این راه آمده است، عبارتند از:
الف) وفا ادریس
هنگامی که صهیونیستها، شهر الرمله را در سال 1948 م. اشغال کردند، خانوادة وفا ادریس به اردوگاه الامعری در نزدیکی رامالله مهاجرت کرد. وفا در شرایط بسیار سخت اجتماعی زندگی میکرد و تنها فرزند خانواده بود. پیش از عملیّات استشهادی، وفا به مادر و دوستانش گفت: «شرایط بسیار دشواری است و هر لحظه ممکن است انسان به شهادت برسد.» شب فرا رسید و وفا به خانه نیامد خانوادة وفا به دنبال او گشتند. بعضی از دوستانش گفتند: « از ما خداحافظی کرد و گفت کاری میخواهم انجام دهم که همه شما را سرافراز خواهم کرد.» همه به جست و جوی وفا پرداختند تا این که خبر آمد وفا در خیابان یافای قدس به عملیّات استشهادی دست زده است. در این عملیّات (27/1/ 2002) دو صهیونیست کشته و یک صد نفر دیگر زخمی شدند.
ب) دارین ابوعشیه
دختری از روستای بیت وزن در نزدیکی شهر نابلس، دانشجوی رشتة اسلامشناسی دانشگاه البخاح و عضو انجمن اسلامی دانشجویان بود. عملیّات استشهادی ابوعشیه در پست ایست و بازرسی صهیونیستها واقع در منطقة ظفه غربی در تاریخ (27/2/2002) رخ داد. مادر دارین ابوعیشه میگوید: «به قلبم الهام شد که عاقب دارین، شهادت است. دارین همیشه به من میگفت مادرم: برایم دعا کن به شهادت برسم و تو در بهشت با من باشی.»
ج) آیات الاخرس
از کارکنان اردوگاه الدهشیه در نزدیکی بیت لحم بود. وقتی که دانشآموزان به خانه باز میگشتند، آیات به دوستانشان گفت: « میخواهم کار مهمّی انجام دهم، ولی نمیتوانم آن را بگویم.» آیات، وصیتنامة خود را به دوستش داد و به او تأکید کرد تا 24 ساعت آن را باز نکند. آیات با کیفی پر از مواد منفجره به طرف یکی از خیابانهای قدس رفت و عملیّات شهادتطلبانه را انجام داد. در این عملیّات، یک صهیونیست کشته و دهها نفر دیگر مجروح شدند. این عملیّات در تاریخ 29/3/2002 رخ داد.
د) الهام الدسوقی
زمانی که صهیونستها در آوریل 2002 به خانة آنها در اردوگاه جنین حمله کردند، به عملیّات شهادت طلبانه دست زد. بر اثر این عملیّات، دو افسر صهیونیست، کشته و ده نظامی اسراییلی دیگر مجروح شدند.
ه ) عندلیب طقاطقه
پس از پایان جنگ جنین، لازم بود دنیا بداند که عملیّات تروریستی شارون شکست خورده است. عندلیب در آخرین خداحافظی خود با مادرش از او خواست تا برای یک خبر بسیار خوب آماده باشد. مادر عندلیب میگوید: «فکر کردم عصر، خواستگار برای دخترم میآید، ولی عندلیب اقدام به انجام عملیّات استشهادی کرده بود.» این عملیّات در تاریخ 12/4/2002 در شهر قدس انجام گرفت و هشت صهیونیست کشته و چهل نفر دیگر مجروح شدند.
و) هبه ضراغمه
از اهالی روستای طوباس از توابع اردوگاه جنین بود. وی در دانشگاه قدس در رشتة زبان انگلیسی تحصیل میکرد. هبه در تاریخ 19/5/2003 به شهر العفوله در فلسطین اشغالی رفت و در مرکز تجاری هکعیم به عملیّات استشهادی دست زد و سه نفر صهیونیست را کشت و هفتاد نفر دیگر را مجروح ساخت.
ز) هنادی جرادات
وکیل 29 سالة فلسطینی بود. صهیونیستها، برادر و نامزدش را که از مسئولان جنبش جهاد اسلامی فلسطین بودند، جلوی چشمانش به شهادت رساندند. هنادی پس از ختم قرآن برای هفتمین بار در طول عمرش، شب تا به صبح نماز خواند و از خدا خواست تا او را در مأموریتش موفّق کند. فردای آن روز به شهر حیفا رفت و وارد رستوران مکسیم شد. و با خونسردی غذا سفارش داد. سپس برای تسویه حساب به پای صندوق رفت. در این هنگام، دکمة کمربند انفجاری خود را فشار داد. بر اثر عملیّات استشهادی این زن فلسطینی که در 4/10/2003 رخ داد، 22 صهیونیست، کشته و 50 نفر دیگر مجروح شدند. بدین ترتیب، جرادات، نام خود را به عنوان اوّلین زن اسشتهادی در سال چهارم انتفاضه ثبت کرد.
ح) ریم الریاشی
مادر دو کودک و اوّلین بانوی استشهادی از منطقة غزّه بود. او در تاریخ 14/1/2004 در حالی که کمربند انفجاری به خود بسته بود، با دو عصا و لنگلنگان از خروجی معبر ایریز در غزّه گذشت. در این هنگام، دستگاه بازرسی الکترونیکی شروع به آژیر کشیدن کرد. ریم الریاشی گفت: «در پای شکستهام پلاتین نصب شده است». نظامیان اسرائیل، او را به اتاق بازرسی هدایت کردند تا با دقت بازرسی شود. ریم الریاشی نیز با فشار دکمه کمربند انفجاری، چهار نظامی رژیم صهیونیستی را به هلاکت رساند و ده نفر دیگر را مجروح ساخت.
ط) سنادر قدیح
وی از روستای عسبان در منطقه خان یونس و مادر چهار فرزند بود. زمانی که صهیونیستها وارد روستای عسبان شدند تا باسم قدیح، همسر سنادر و از فرماندهان گردانهای شهید عزّالدّین قسّام را دستگیر کنند، سنادر و باسم متوجّه شدند که نیروهای ویژة ترور صهیونیستها، خانة آنان را محاصره کردهاند. سنادر و باسم دست به سلاح بردند، درگیری شدّت پیدا کرد. باسم از همسر خود خواست همراه با فرزندانش از خانه خارج شوند، ولی سنادر به همراه همسرش به مقاومت ادامه داد. باسم به شهادت رسید. ولی سنادر همچنان مقاومت میکرد. خلبان بالگرد رژیم صهیونیستی با شلیک چند فروند موشک به سمت سنگر سنادر، وی را به شهادت رساند.
ی) زینب علی ابوسالم
زینب در اردوگاه عسکر در نابلس ساکن بود. او در تاریخ 22/9/2004 به سمت مکانی رفت که تنها تعداد اندکی از آن خبر داشتند. وقتی زینب به ایستگاه اتوبوس یکی از شهرکهای صهیونیستنشین واقع در قدس شرقی رسید، داخل اتوبوس صهیونیستها شد و با فشار دادن دکمة انفجاری، دو نظامی صهیونست را به هلاکت رساند و شانزده نفر دیگر را نیز مجروح کرد.
________________________________________
1. فرهنگ عاشورا، صص 279 ـ 283، به نقل از: کتاب درسی که حسین به انسانها آموخت، عبدالکریم هاشمینژاد، ص 447؛ رهبر آزادگان و منابع دیگر.
2. بر شطی از حماسه و حضور، ص 283، به نقل از مجلة بصائر، ش 7 و 8، ویژهنامة محرّم، ص 25.
3. همان، ص 447.
4. همان، ص 451
5. همان.
6. همان.
7. همان.
8. همان.
9. همان.
10. متولّیان، مقالة «کربلا و بدل کاران» نشریة پویا، با تلخیص، ش 9، صص 78 ـ 81.
11. برگرفته از سخنان سیّد احمد خاتمی، نمایندة محترم مجلس خبرگان رهبری در تاریخ 16/6/1384 که در چهارمین اجلاس دورة سوم مجلس خبرگان رهبری ایراد شده است؛ مندرج در روزنامة کیهان، 3/7/1384 ، ش 18340، ص 6.
12. برگرفته از روزنامة کیهان
شیوههای پرورش عزت نفس در سیره امام حسین علیه السلام
عزت نفس، یکی از لوازم زندگی موفقیتآمیز است. فردی که میخواهد در راه اهداف والای خویش تمام مشکلات و موانع را از سر راه خود برداشته و به مراحل تعالی و تکامل برسد، باید عزت و کرامت نفس داشته و این موهبتخدادادی را در وجود خود بارور کند. ریشه بسیاری از محرومیتها، ناکامیها، عدم موفقیتها، انتخاب راههای خلاف عرف و شرع، شکستن هنجارهای مقدس جامعه، خیانتها، جنایتها و بزهکاریهای گوناگون را میتوان در نداشتن عزت نفس و وجود عقده حقارت جستجو نمود. امام علی علیه السلام میفرماید: «من کرمت علیه نفسه لم یهنها بالمعصیة؛آن کس که [بزرگی و کرامت نفس خود را باور داشته باشد، آن را با گناه، پست و ذلیل نخواهد کرد.»
برای همین، به افرادی که از عقده حقارت رنج میبرند و برای خود هیچگونه ارزشی قائل نیستند، نمیتوان اعتماد کرد و امری از امور جامعه را به آنان سپرد. سایر افراد جامعه نیز از شر این افراد در امان نخواهند بود.
امام هادی علیه السلام فرمود: «من هانت علیه نفسه فلاتامن شره؛ کسی که نفس او در نزدش خوار و ذلیل باشد، از شر او ایمن مباش.»
کسی که به شخصیتخود توجه ندارد، مطمئنا در خوار کردن دیگران نیز باکی نخواهد داشت. بنابراین برای حفظ اجتماع مسلمانان و تقویت ارتباط دینی، عاطفی و فرهنگی میان افراد جامعه و جلوگیری از شیوع گناه و انواع خلافها، باید روحیه عزت و کرامت نفس را در جامعه پرورش داده و تقویت نمود.
امام حسین علیه السلام داشتن عزت نفس را یکی از صفات ضروری مؤمنین دانسته میفرماید: «ایاک و ما تعتذر منه فان المؤمن لایسیء ولایعتذر والمنافق کل یوم یسیء و یعتذر؛از انجام کارهایی که نیاز به پوزش دارد [و عزت نفس را خدشهدار میکند] بپرهیز، زیرا مؤمن نه کار بد میکند و نه پوزش میطلبد، ولی منافق [که برای خود ارزش قائل نیست]، هر روز کار بد انجام میدهد و پیوسته عذرخواهی میکند.»
در سیره و سخن امام حسین علیه السلام موارد زیادی میتوان یافت که آن گرامی در آن موارد، با شیوههای مختلف در صدد پرورش و تقویت عزت نفس در نهاد افراد بوده است. در این فرصتبه برخی از این شیوهها گذری خواهیم داشت تا علاوه بر اینکه رفتار و گفتار آن حجت الهی به عنوان الگوی سعادتمندان برایمان سرمشق باشد، با یکی دیگر از رمزهای موفقیت رهبران الهی در جذب و جلب وجدانهای بیدار و دلهای مشتاق سعادت آشنا شویم.
تکریم کودکان
کودکانی که در دوران طفولیت از توجه و احترام بزرگترها، بویژه والدین خود، برخوردار گردند، در زندگی آینده خویش افرادی عزتمند، موفق و دارای اعتماد به نفس خواهند بود؛ چرا که تکریم شخصیت کودکان ـ که روحی لطیف و حساس دارند ـ روحیه خودباوری و اعتماد به نفس را در وجود آنان تقویت کرده و زمینه رشد اخلاقی و ایجاد صفات نیک را در وجودشان فراهم میآورد و آنان را در آینده شخصیتی مستقل، خودباور و دور از عقده حقارت بار خواهد آورد. چند نمونه از تکریم شخصیت اطفال را در رفتار آن حضرت مرور میکنیم:
1ـ عبدالله بن عتبه، از مشاهیر فقهای اهل سنت، نقل میکند که: روزی در محضر حضرت سید الشهداء علیه السلام بودم که فرزند آن حضرت (امام سجاد علیه السلام) که کوچک بود، وارد شد. امام او را به نزد خود خوانده و به سینه چسبانید، پیشانیش را بوسید و فرمود: «بابی انت ما اطیب ریحک و احسن خلقک؛پدرم به فدایت. چقدر خوشبو و زیبایی!»
2ـ جعید همدان یکی از یاران امام حسین علیه السلام میگوید: روزی نزد حسین بن علی علیهما السلام رفتم در حالی که او دخترش سکینه را بر سینه چسبانیده و نوازش میکرد. وقتی که وارد شدم، امام به همسرش فرمود: ای خواهر قبیله کلاب! دخترت را از من بگیر! سپس با من در مورد انواع مردم به گفتگو نشست.
احترام به اندیشهها و آرای دیگران
یکی از شیوههای کارساز در مسائل تربیتی و تبلیغی، احترام به اندیشههای دیگران است.
مربی و مبلغ، به این وسیله به مخاطبان خود شخصیت داده و در اعماق وجود آنان نفوذ میکند.
با توجه کردن به تفکرات و خواستههای مخاطب، میتوان روحیه اعتماد به نفس را در او زنده کرده و عزت نفس وی را تقویت نمود.
روزی «حسن مثنی» فرزند امام مجتبی علیه السلام از یکی از دختران عمویش، امام حسین علیه السلام خواستگاری نمود. آن حضرت به او فرمود: «اختر یا بنی احبهما الیک؛ فرزندم! هر کدام را بیشتر دوست داری، انتخاب کن!» «حسن مثنی» از روی شرم و حیا سخنی نگفت. به این جهت، امام حسین علیه السلام فرمود: من دخترم فاطمه را به جهتشباهت زیادش به مادرم برای تو برگزیدم.
درود و سلام
یکی از روشهای قرآنی در عزت دادن به افراد، سلام کردن و درود فرستادن به آنها است. خداوند متعال در قرآن کریم برای اینکه عظمت مؤمنان را روشن سازد، به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دستور میدهد که به اهل ایمان سلام کند.
«و اذا جاءک الذین یؤمنون بآیاتنا فقل سلام علیکم»؛«هرگاه کسانی که به آیات ما ایمان دارند به نزد تو آینده، به آنها بگو: سلام بر شما!»
این شیوه موفق قرآنی در سیره امام حسین علیه السلام نیز بطور روشن دیده میشود. آن حضرت در ثواب سلام فرمودند: «للسلام سبعون حسنة؛ تسع و ستون للمبتدی و واحدة للراد؛برای سلام هفتاد حسنه میباشد؛ شصت و نه حسنه برای سلام کننده و یک حسنه برای پاسخ دهنده.»
سلام کردن موجب تقویتحس خودباوری و عزت نفس در کسی که به او سلام میشود خواهد شد و فردی که به او سلام داده و درود میفرستیم، شایستگی و جایگاه خود را در منظر دیگران باور میکند.
این شیوه الهی آنچنان مهم و باارزش است که امام حسین علیه السلام از آغاز کردن سخن بدون سلام کردن، نهی کرده و به فردی که پیش از ادای سلام، جویای حال حضرتش شده بود فرمود: «السلام قبل الکلام عافاک الله. لا تاذنوا لاحد حتی یسلم؛خدا تو را عافیت و سلامتی دهد، سلام کردن بر سخن گفتن مقدم است [. سپس فرمود:] تا کسی سلام نداده به او اجازه سخن گفتن ندهید.»
همچنین امام حسین علیه السلام کسی را که در ارتباطات اجتماعی و معاشرتهای خانوادگی، از این شیوه پسندیده قرآنی بهره نگیرد، به عنوان خسیسترین فرد قلمداد کرده و میفرماید: «البخیل من بخل بالسلام؛بخیل کسی است که از سلام دادن بخل بورزد.»
در سیره اهل بیت علیهم السلام سلام به مسلمانان گناهکار و آلوده نیز پسندیده و تاثیرگذار است. امام حسین علیه السلام میفرماید: ابن کوا از پدرم علی علیه السلام پرسید: ای امیرمؤمنان! آیا بر گنهکاران نیز سلام میدهی؟
علی علیه السلام فرمود: خدا او را اهل توحید میداند، آیا تو او را اهل سلام نمیدانی؟!
ارتباط کلامی با عبارات دلنشین
عموم مردم؛ اعم از کودکان، نوجوانان، جوانان و زنان و مردان، در معاشرتهای اجتماعی، نسبتبه ارتباطات کلامی افراد بسیار حساس میباشند و نوع لحن و صوت و انتخاب جملات در توجه و جذب آنان اهمیت فوق العادهای دارد. سخنان محبتآمیز، دلربا و دارای بار عاطفی مثبت، در عمق جان مخاطبان تاثیر میگذارد و عزت نفس را در آنان تقویت میکند. انسانهایی که در الفاظ و عبارات خود کمال ادب و عفت را رعایت میکنند، در نظر مخاطب عزیز و مکرم بوده و عموم مردم آنان را به دیده احترام و بزرگی مینگرند. در واقع رعایت ادب و عفت و وجاهت در گفتار موجب عزت نفس برای گوینده و شنونده است. برخی از مشکلات و ناهنجاریها، تندخوییها، زورگوییها، بدبینیها، حقارتها و افسردگیها را میتوان با بکارگیری عباراتی دلنواز و روحبخش از میان برداشته و درمان نمود.
رسول گرامی اسلام فرمودند: «من اکرم اخاه المسلم بکلمة یلطفه بها و فرج عنه کربته، لم یزل فی ظل الله الممدود، علیه الرحمة ما کان فی ذلک؛کسی که برادر مسلمان خود را با کلمهای مهرآمیز تکریم نماید و غم را از [دل] او بزداید، در سایه بلند [لطف] خدا میباشد و تا این صفت پسندیده در او باشد، همواره رحمت [الهی] بر او خواهد بود.»
در اینجا نمونههایی از ارتباط کلامی حضرت ابا عبدالله علیه السلام با افراد خانواده، فرزندان و یارانش را بیان میکنیم.
1ـ امام حسین علیه السلام هنگام خروج از مدینه، وقتی که همه خاندان و اهل بیت آن حضرت سوار بر محملها شدند، چنین ندا داد: «این اخی؟ این کبش کتیبتی، این قمر بنی هاشم؛ کجاستبرادرم، کجاستسردار سپاهم، کجاست ماه بنی هاشم.» عباس علیه السلام هم پاسخ داد: «لبیک، لبیک، یا سیدی.
2ـ هنگامی که حضرت قاسم علیه السلام از شهادت خویش سؤال کرد، امام حسین علیه السلام او را چنین مورد خطاب قرار داد: «ای والله، فداک عمک، انک لاحد من یقتل من الرجال معی؛به خدا سوگند، همینطور است. عمویت فدایتباد. تو یکی از مردانی هستی که با من به شهادت خواهند رسید.»
3ـ وقتی با دخترش سکینه وداع میکرد، برای آرامش وی که از فراق پدر بیتابی میکرد چنین فرمود: «یا نور عینی! کیف لایستسلم للموت من لا ناصر له و لامعین ای نور چشم من! کسی که یار و یاوری ندارد چگونه تسلیم مرگ نباشد؟!»
4ـ آنگاه که امام حسین علیه السلام برادرش حضرت عباس علیه السلام را میفرستاد تا از علتحرکتسپاه دشمن خبری بیاورد، سخن خود را با این عبارت دلنشین ابراز میداشت: «یا عباس! ارکب، بنفسی انتیا اخی، حتی تلقاهم، فتقول لهم: ما لکم؟! و ما بدالکم!؛ برادرم عباس! جانم به فدایت، سوار شو و به نزد اینان برو و به آنان بگو: شما را چه شده و چه چیزی برای شما آشکار شده است؟!»
5ـ حضرت سید الشهداء علیه السلام در هنگام خداحافظی با فرزندش امام سجاد علیه السلام، در روز عاشورا، فرزندش را به آغوش کشیده و با کلمات مهرآمیزی که از اعماق جانش ریشه میگرفت، به او فرمود: «یا ولدی! انت اطیب ذریتی و افضل عترتی و انتخلیفتی علی هؤلاء العیال والاطفال؛پسرم! تو پاکیزهترین فرزندان من هستی و بهترین خاندان من میباشی، تو جانشین من در [سرپرستی] این زنان و کودکان خواهی بود.»
تقدیر و تشویق
تقدیراز دیگران و تشویق آنان به خاطر کارهای پسندیدهای که انجام دادهاند، در تقویت اعتماد به نفس و روحیه خودباوری و در نتیجه عزت نفس آنان، تاثیر به سزایی دارد. این راهکار موفق تربیتی آنچنان اهمیت دارد که میتوان گفت، کمتر عاملی همانند تقدیر و تجلیل در ایجاد خصلتهای نیکو و تقویت اعتماد به نفس میتواند مؤثر باشد. تشویق، استعدادهای نهفته در نهاد آدمی را از قوه به فعلیت رسانده، و خلاقیتهای درون او را شکوفا میسازد. تحسین، تقدیر، تجلیل، اعطای جایزههای مادی و معنوی، هدیه، بذل عاطفه و محبت، تکریم و تشکر، جلوه هایی از مظاهر تشویق میباشد. در ذیل، مواردی از بهرهگیری امام حسین علیه السلام از شیوه کارآمد تشویق را بیان میکنیم.
1ـ قدردانی از معلم
جعفر، یکی از فرزندان امام حسین علیه السلام، نزد معلمی به نام «عبدالرحمان سلمی» در مدینه آموزش میدید. روزی معلم سوره حمد را به کودک آموخت. وقتی که کودک آن را بر امام حسین علیه السلام قرائت کرد، آن حضرت در مقابل این کار ارزشمند معلم از وی تجلیل کرده و بعنوان قدردانی، هزار دینار و هزار حله به او پاداش داد. هنگامی که از آن حضرت پرسیدند: چرا این همه بخشش میکنید؟! حضرت فرمود: «و این یقع هذا من عطائه؛ کجا این بخشش [من] با اعطای او [که تعلیم الحمد لله رب العالمین است] میتواند برابر باشد؟!» و آنگاه این اشعار را قرائت کرد:
اذا جاءت الدنیا علیک فجد بها
علی الناس طرا قبل ان تتفلت
«هرگاه دنیا به تو روی آورد، قبل از آنکه از دستتبرود، همه آن را به مردم ببخش.»
فلا الجود یفنیها اذا هی اقبلت
و لا البخل یبقیها اذا ما تولت
«نه بخشش، آن را ـ هرگاه روی آورد ـ از بین میبرد و نه بخل، آن را ـ هرگاه پشت کند ـ نگه میدارد.»
2ـ تشویق نیکوکار
امام حسن مجتبی علیه السلام در یکی از سفرهایش راه را گم کرد. اتفاقا شب با چوپانی برخورد کرد، چوپان از امام حسن علیه السلام پذیرایی کرده و هنگام صبح راه را به آن حضرت نشان داد.
حضرت مجتبی علیه السلام هنگام خداحافظی به چوپان فرمود: من اکنون سراغ زمین زراعتی خود میروم و بعد به مدینه بر میگردم. سپس، وقتی را تعیین کرد تا آن چوپان خدمت امام مجتبی علیه السلام برسد. چوپان که از غلامان یکی از اهالی مدینه بود، در وقت معین اشتباها به محضر امام حسین علیه السلام آمد و به خیال اینکه به حضور امام حسن علیه السلام آمده، به حضرت سید الشهداء علیه السلام عرضه داشت: من همان بندهای هستم که فلان شب میهمان من بودی و وعده دادی تا در این ساعتخدمتشما برسم. امام حسین علیه السلام متوجه شد که او از برادرش امام مجتبی علیه السلام در آن شب پذیرایی کرده است. به این جهت از او پرسید: ای غلام! تو برده چه کسی هستی؟ او نام یکی از اهالی مدینه را برد. امام پرسید: چند راس از گوسفندان اربابت در اختیار توست؟ چوپان گفت: سیصد راس.
امام حسین علیه السلام مولای او را طلبید و از وی درخواست کرد تا گوسفندان را با همان غلام به وی بفروشد. وقتی که او اعلام رضایت نمود، آن حضرت غلام و گوسفندان را از صاحبش خرید و سپس غلام را آزاد نموده و گوسفندان را نیز به غلام بخشید.
آن حضرت موقع خداحافظی به غلام گفت: «ان الذی بات عندک اخی و قد کافاتک بفعلک معه؛ کسی که آن شب نزد تو ماند، برادر من بود. اکنون به پاس [قدردانی از] رفتار نیک تو با او، این پاداش را به تو دادم.
3ـ آزادی کنیز
انس بن مالک میگوید: نزد امام حسین علیه السلام بودم که کنیزی از آن حضرت شاخه گلی را به حضرتش تقدیم کرد. امام حسین علیه السلام آن شاخه گل را گرفت و به او فرمود: «انتحرة لوجه الله؛ تو در راه خدا آزادی!» من به حضرت عرض کردم: در مقابل اهداء یک شاخه گل او را آزاد کردی؟! امام در پاسخ فرمود: خداوند ما را در قرآن چنین ادب کرده و فرموده است: «اذا حییتم بتحیة فحیوا باحسن منها او ردوها»؛«هرگاه به شما تحیتی گفته شد، پاسخ آن را به نیکوتر از آن یا مانند آن بدهید.» و سپس فرمود: تحیتبهتر، همان آزاد کردن اوست.
4ـ تجلیل از یک آزاده
نام نیک موجب میشود که دیگران صاحب نام را تحسین کرده و در مورد او فال نیک بزنند. به این وسیله شخصیت او تقویتشده و روحیه اعتماد به نفس در او افزایش مییابد. به این جهت، نام نیک برای صاحب نام فرحانگیز و نشاط آور میباشد. والدین و مربیان دلسوز و آگاه در این مورد حساسیتخاصی داشته و در نامگذاریها کمال دقت را به عمل میآورند. زمانی که پیکر خونین حر در آخرین لحظات زندگی به روی زمین افتاده بود، امام حسین علیه السلام به بالین وی آمد. آن حضرت در حالی که با دستهای مبارک خود، صورت او را نوازش میداد و خاک و خون از چهرهاش پاک میکرد، فرمود: «بخ بخ لک یا حر، انتحر کما سمیت فی الدنیا و الآخرة؛ به به! [احسنت] به تو ای حر! تو آزاد مردی چنانکه در دنیا و آخرت آزاده خوانده شدی.» سپس با تجلیل از مادر وی اضافه نمود: «والله ما اخطات امک اذ سمتک حرا، فانت والله حر فی الدنیا و سعید فی الآخرة؛به خدا سوگند! مادرت در این که تو را حر نامید، اشتباه نکرده است. به خدا قسم! تو در دنیا آزادمرد و در آخرت سعادتمند خواهی بود.»
سخنان عزت آفرین
امام حسین علیه السلام افزون بر اینکه در عمل سعی میکرد اطمینان به نفس را در وجود اشخاص زنده کند و حتی در یاری به محرومان و مستضعفان بیشتر از همه به حفظ آبرو، حیثیت و خدشه دار نشدن شخصیت آنان میاندیشید، در گفتارهای راهگشا و عزت بخش خود نیز به احیای کرامت انسانی و عزت افراد اهتمام خاصی داشت. این نوشتار را با سخنی حکیمانه از آن گرامی که حاکی از عزت نفس و روح تسلیمناپذیر آن حضرت در مقابل ستمگران و متجاوزان به حقوق مسلمانان میباشد به پایان میبریم.
چنانکه میدانیم، گروهی از مردم، به خاطر فرار از مرگ به انواع ذلتها تن داده و به خاطر دو روز زندگی زودگذر دنیا برای همیشه عزت و کرامتخویش را فدا میکنند، اما حسین بن علی علیهما السلام در این مورد میفرماید:
«الا و ان الدعی ابن الدعی قد رکز بین اثنتین: بین السلة والذلة و هیهات منا الذلة، یابی الله لنا ذلک و رسوله والمؤمنون و حجور طابت و طهرت و انوف حمیة و نفوس ابیة من ان نؤثر طاعة اللئام علی مصارع الکرام؛ ناپاک فرزند ناپاک، (عبیدالله بن زیاد) مرا در پذیرش یکی از دو راه مجبور کرده است؛ بین مرگ [با عزت] و [زندگی با] ذلت. اما هیهات که ما ذلت و خواری را بپذیریم، خداوند و رسولش و مؤمنین و دامنهای پاک و غیرتمندان بر ما نمیپسندد که اطاعت فرومایگان و پست فطرتان را بر مرگ با عزت و شرافتمندانه ترجیح دهیم.
پینوشتها:
9
. عیون الحکم و المواعظ، ص 439.
. تحف العقول، ص 483.
. حیاة الامام الحسین، ج 1، ص 181.
. کفایة الاثر، ص 234؛ معجم رجال الحدیث، ج 12، ص 82.
. ترجمة الامام الحسن علیه السلام، ص 159.
. مقاتل الطالبین، ص 122؛ کشف الغمه، ج 1، ص 579.
. انعام/54.
. تحف العقول، ص 248.
. مستدرک الوسائل، ج 8، ص 358.
. تحف العقول، ص 248.
. مستدرک الوسائل، ج 8، ص 359.
. کافی، ج 2، ص 206؛ وسائل الشیعه، ج 16، ص 376.
. فرهنگ عاشورا، ص 386؛ معالی السبطین، ج 1، ص 220.
. مدینة المعاجز، ج 4، ص 214.
. ناسخ التواریخ، ج2، ص360.
. تاریخ طبری، ج 4، ص 315.
. موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام، ص 486.
. مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 222.
. موسوعة کلمات الحسین علیه السلام، ص 621.
. نساء/86.
. بحار الانوار، ج 44، ص 195.
. لواعج الاشجان، ص 147؛ لهوف، ص 192.
. لهوف ابن طاووس، ص 180.
کلیدهای طلایی برای کنکور
مقدمه
هر کار بزرگی نیاز به یک طرح و برنامه دارد. طرح و برنامه کلی شما برای کنکور چیست؟ اجرای برنامههای خیلی دقیق و جزئی به دلیل ویژگیهای فرهنگی ما معمولا امکان پذیر نیست. اشکال مهم برنامههای دقیق این است که وقتی اجرا نمیشود یا ناقص اجرا میشود، پیشبینیهای بعدی را هم خراب میکند. بنابراین یک توصیه مهم این است که با در نظر گرفتن عادتهای فرهنگی خودتان یک برنامه کاری طراحی کنید که نه خیلی جزیی و نه خیلی کلی باشد. تذکر این نکته هم ضرورت دارد، بطور حتم هستند دانشآموزانی هم که توانایی طراحی و اجرای برنامههای دقیق و جزیی را دارند.
یک برنامه کاری
این برنامه کاری برای کسانی که دانش آموز هستند با آنهایی که صرفا برای کنکور میخوانند تفاوت دارد. برای هر دو گروه پیشنهاد میکنیم که یک فرصت 45-40 روزه برای روزهای آخر کنکور (از نیمه دوم اردیبهشت به بعد) کنار بگذارند. تا قبل از این فرصت ، کنکوریهای غیر دانش آموز میتوانند یک برنامه کاری دو مرحلهای را به اتمام برسانند. تا پایان اسفند ماه سعی کنید یک دوره کامل مطالعه تشریحی دروس به اضافه تمرینهای تست را به پایان برسانید. از اول عید تا پایان دهه دوم اردیبهشت هم علاوه بر مرور نکته و تست دروس ، به رفع اشکال و جبران کمبودها هم بپردازید.
کنکوریهای دانش آموز به دلیل اشتغال به درس و امتحانات شاید این فرصت دو مرحلهای را نداشته باشند. میتوانید تا پایان فروردین ماه و حداکثر نیمه دوم اردیبهشت ماه (که با آغاز امتحانات نیمسال دوم همراه است) دوره جامع مطالعه تشریحی دروس به اضافه تمرینهای تست را تمام کنید. البته در واقع شما هم ضرری نکردهاید و فرصتی را از دست ندادهاید، چرا که عملا درگیر درسها بودهاید. پس برنامه کلی پیشنهادی این است که هر طور شده تا 45 - 40 روز قبل از کنکور مرحله جامع مطالعه را حداقل یک بار کامل کنید. به یاد داشته باشید زیاد دوره کردن دروس مهم نیست، مهم این است که خوب و کامل دوره کنید. با طراحی یک برنامه کلی کاری ، به نظم ذهنی و رفتاری خود کمک کنید.
برنامه کاری روزهای آخر
اگر چه مطالعات و درس خواندنهای شما از آغاز تاکنون لازم بوده و این روند باید همچنان ادامه پیدا کند، ولی روزهای آخر قبل از کنکور نقش مهمتر و مؤثرتری در کسب نتیجه دارند. مطالعات امروزی ممکن است به دلیل تداخل ، گذشت زمان و حجم فعالیتها دچار فراموشیهای کم و بیش شوند. اما در روزهای آخر ، اگر مضطرب نباشید، با یک ذهن جمع و جور و حواس متمرکز ، میتوانید فراموشیها را به حداقل ممکن برسانید. اما در طرح کلی خود این دوره 45 - 40 روزه قرنطینهای را کنار گذاشته و به خاطر بسپارید. قسمتی از تواناییهای خود را برای دوره یک و نیم ماهه ماقبل کنکور ذخیره نمایید.
پیش بینی تغییرات
اگر برنامه کاری خود را نسبتا کلی در نظر بگیرید، می توانید تغییرات احتمالی را پیشبینی و شرایط خود را با آنها تطبیق دهید. مهم این است که شما آمادگیهای لازم برای تغییرات را داشته باشید. عواملی مانند امتحانات پیشبینی نشده ، حوادث و رویدادهای خانوادگی ، بیماری ، افت انگیزه و... میتوانند باعث تغییراتی در روند برنامه شوند. گاه دیده شده که دانشآموزانی به دلیل عدم پیشبینی آگاهانه تغییرات لطمههای روحی خوردهاند. امکان کنترل همه عوامل محیطی وجود ندارد، بنابراین خود را برای هر نوع تغییرات احتمالی در برنامه آماده نموده و پیشبینیهای لازم را انجام دهید.
افتهای مقطعی
یکی از عوامل مهمی که برنامه کاری را تحت تاثیر قرار داده و موجب تغییر در آن میشود، افتهای مقطعی در روحیه و انگیزه است. لازم به ذکر است که اولا این افتها را خیلی غیرعادی تصور نکنید. دانشآموزان ممکن است با ناشیگری و استدلالهای نابجا ، مسأله را بیش از آنچه لازم است بزرگ نشان دهند. ثانیا اگر شما برای تغییرات احتمالی پیشبینیهای لازم را انجام داده باشید، دیگر ضرورتی ندارد دست و پای خود را گم کنید.
ثالثا هر چه در این دورههای افت ، کمتر با خود و اطرافیان کلنجار بروید و باعث گسترش موضوع نشوید، دوره افت کوتاهتر و گذراتر خواهد بود. با تفکری منطقی و واقع گرایانه ، میتوانید این مقاطع را پشت سر گذاشته و عقبافتادگیها را جبران کنید. افت روحیه در مقاطعی از زمانها را غیرعادی تلقی نکرده و بدانید که این افت با اراده شما میتواند گذرا باشد.
ساعات جبرانی
در طی روز یا هفته امکان دارد به دلایل زیادی ساعاتی را از دست بدهید. تنبلی و وقت گذرانی ، ترافیک ، طولانی شدن مطالعه یک درس و اتفاقات روزمره دیگر میتوانند برنامه پیشبینی شده شما را از روال عادی خارج سازند. اگر چه انسان نمیتواند همه عوامل محیطی را پیشبینی و کنترل کند، ولی میتواند تواناییهای خود را در اینباره تا حد زیادی افزایش دهد. ممکن است ترافیک دست شما نباشد ولی این که نیم ساعت پای تلویزیون بنشینید و تا دو ساعت هم بلند نشوید، دیگر به همت و اراده شما بستگی دارد.
در هر حال برای این که نظم ذهنیتان مختل نشود، لازم است برای هر هفته حداقل 3 - 2 ساعت وقت جبرانی در نظر بگیرید. اگر مشکلی پیش نیامد که بهتر، میتوانید از ساعات جبرانی استفاده بهتری بکنید و اگر هم لازم بود که این زمان در اختیار شماست. پس برای پیشگیری از به هم خوردن نظم برنامه ، هر هفته زمانهایی را به عنوان ساعات جبرانی در نظر بگیرید
عوامل عدم تمرکز و تکنیکهای کسب تمرکز
تمرکز چیست؟
• آیا حین مطالعه یا گوش دادن به درس با کوچکترین صدایی حواستان پرت میشود و مدتی طول میکشد تا دوباره تمرکز پیدا کنید؟
• آیا تابحال به عواملی که باعث عدم تمرکزتان میشود توجه کردهاید؟ یا فقط رنج برده و با آن دست و پنجه نرم کردهاید؟
• منظور از تمرکز حواس ، فکر کردن صرف به یک موضوع نیست. تمرکز حواس یعنی زمانی که شما مطالب مربوط به یک موضوع را نگهداری یا رد میکنید تا بتوانید اصل موضوع را در ذهنتان حفظ کنید.
عوامل عدم تمرکز
• عوامل جسمانی: مانند گرسنگی ف خستگی ، بیخوابی ، سردرد ، بیماری و ... .
• عوامل محیطی: مانند هوای گرم یا سرد ، نور کم ف سر و صدا ، صدای یکنواخت معلم ، زمان تدریس و همچنین زمان مطالعه بعد از خوردن غذای سنگین و ... .
• عوامل روانی: مانند درگیریهای ذهنی ، اضطراب ف عادت نداشتن به مطالعه ، نفهمیدن درس یا ضعیف بودن در آن ، علاقه به موضوع و مبحث مد نظر و ... .
تکنیکهای کسب تمرکز
1. یک راه خوب جهت کسب تمرکز از قبل خواندن درس است.
2. هنگام خواندن برای بدست آوردن و نگه داشتن تمرکز حواس با خود صحبت کنید.
3. دیدگاه مثبت داشته باشید.
4. سر و صدای اطراف را نادیده بگیرید.
5. از تکنیک عنکبوت استفاده کنید. به عبارتی حس کنجکادوی خود را کنترل کرده و بر پیرامون بی توجه باشید.
6. از اصل "جانداریم" استفاده کنید. یعنی تصور کنید که ذهن شما با افکاری در مورد مطلبی که جلوی شما موجود است ، پر شده است. پس مغز شما برای سایر افکار فضا باز نمیکند.
7. از تکنیک علامت گذاری استفاده کنید. در اول علامتهای متعددی خواهید داشت به مرور علامتهای بامسمایی خواهید یافت.
8. به قدرت اراده اعتماد نکنید. قدرت اراده به تنهایی موجب تمرکز حواس نمیشود. اگر در فکر تمرکز حواس باشید تمرکز نحواهید یافت!!!
9. مطمئن باشید همه چیز دارید. قبل از شروع مطالعه یا انجام کاری مطوئن شوید که تمام ابزارهای کارتان را فراهم کردهاید
رمز ماندگاری حسین، علیهالسلام
السلام علی الحسین
بوی محرم که به مشام میرسد، عالم رنگی دیگر میگیرد. قلبها تندتر از هر زمان و محزونتر از همیشه میتپد و میل به سوگ نشستن مثل خون در رگها میدود و آن وقت، در چشم برهم زدنی پرچمهای سرخ و سبز و سیاه در گوشه گوشه شهر و دیار ما به اهتزاز درمیآید و همه جا رنگ ماتم به خود میگیرد.
• این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست هر کجا میگذرم عکس رخش جلوهگر است هر کجا مینگرم جلوه مستانه اوست
• این چه شمعی است که جانها همه پروانه اوست هر کجا مینگرم جلوه مستانه اوست هر کجا مینگرم جلوه مستانه اوست
عشق به حسین دلیل نمیخواهد، گویی خاک وگل ما را با محبت او سرشتهاند.
به خیل سیاهپوشان عزاداری که زیر خیمه حسین، علیهالسلام، به سینهزنی، نوحهخوانی، علمکشی و... مشغولند که نگاه میکنی همه را حاضر میبینی، پیر، جوان، زن، مرد، دانشجو، کارگر، همه و همه بیآنکه رنگ و ریایی در کار کنند سردرپی عاشورا نهادهاند. و یا سینهزنان در پی عزاداران روانند تا شبی و یا نیمروزی خود را شریک غم زینب، علیهاالسلام، و عزادار شهیدان کنند.
به یکباره همه رنگها و تعلقها از بین میرود، همه مرامها و مسلکها رنگ میبازد و جای آنهمه را نشستن در سوگ سالار کربلا میگیرد. حتی به قدر نوشاندن جرعهای شربتبه رهگذران و یا عرضه خرده نانی به فقرا، گاه در عجب میمانم که چه شوری در دلهای این مردم است که محرم آنان را از خود بیخود میسازد.
خون عاشورایی بیهیچ تعارف در رگهای مردم این دیار جاریست که با دمیدن خورشید اولین روز محرم دلهاشان به سوگ مینشیند تا در ظهر عاشورا ولولهای عجیب بپا کنند.
این شور و ولوله پرده بسیاری از پندارها را میدرد. و عبثبودن بسیاری اندیشه را مینمایاند.
هر چه میخواهی باش، هر کجا میخواهی برو، محرم با این جماعت آن میکند که هر ساله شاهد و ناظر آنی. اینان را نمیتوان از حسین دور ساخت. بهمان سال که نمیتوان آنان را از خوی جوانمردی، سلحشوری و رادمردی دور کرد، محرم انعکاس تمامنمای جوانمردی و سلحشوریست و شیعیان، جماعتی که بیسر و دستار، دل در طریق رندی و سلحشوری روانهاند.
نمیتوانی تصور کنی برخی که میبینی همان جماعتی هستند که تا روزی پیش از این در کوچه و خیابان پرسه میزدند و طعنهزنان از کنار همه باورها میگذشتند.
نمیتوانی بپذیری که برخی اینان که عریان در میان سینهزنان در عزای حسین، علیهالسلام، از خود بیخود شده و بر دستها روانه میشوند همانان هستند که در کنار دخترکان از کنار کوچه میگذشتند.
نمیتوانی به خود بقبولانی که زنانی که کاسه بر دستبه رسم گدایان در کنار خانهها نشستهاند تا قدری برنج روز عاشورا را برای بیمار خود هدیه برند همان کسانیاند که انبارهای خود را از غذا انباشتهاند.
اینهمه را چه میشود، از حسین و محرم چه دیدهاند که دیروز و فردای خود را فراموش کردهاند؟
اینهمه از حسین چه میجویند؟ خود را؟ حسین، علیهالسلام، را؟ زینب را؟ عشق را؟ جوانمردی را؟ معنی زندگی را؟ معنی مرگ را؟ معنی بودن را؟
این دلبستگان به حسین، علیهالسلام، و کربلا از مرام او و یارانش درس وفاداری به کلام صادقانه، درس محبتبیما به ازاء، درس سر باختن در پای کلام حق جاری شده بر زبان، درس تکیه کردن به مردان مرد و ماندن در رکاب او، درس اعتماد کردن به خوی حسینی و درس پذیرا شدن حر واسپس جرم رفته را آموختهاند و هر گاه که شمهای از اینهمه درس را دیگر بار تجربه کنند خود را با خوی حسینی مینمایانند تا در حسین تکرار شده باشند.
گویی اینان در محرم و عاشورا آب زلالی مییابند که تشنگی درونشان را فرو مینشاند.
سیاهی روز و روزگارشان را میزداید و چون سپری آنان را از ابتلائات زمانه و دنیای هراسانگیز پس از مرگ در امان میدارد.
اینان خود را در پناه حسین، علیهالسلام، در امان از هر بلا و ابتلاء مییابند.
عاشورا از حسین و یارانش نمونهای پرورده که تا ابدالاباد میتوان بازو در بازوی آن از جای برخاست.
عاشورا شوری میآفریند که راه صد ساله را یک شبه میتوان پیمود.
نیروی نهفته عشق به حسین، علیهالسلام، از چنان عظمتی برخوردار است که به مدد آن میتوان دریا دریا مردم را به زیر خیمه اهلبیت، علیهمالسلام، کشید.
عاشورا خود حامل فرهنگ سترگی است که جاری شدن در آن میتواند همه صحنههای حیات را مبدل به عاشورای حسینی و یارانش نماید:
اگر بچههای ما لذت محبتبیما به ازاء را تجربه کنند.
اگر امید پذیرفته شدن را چونان حر در دل زنده نگه دارند.
اگر خانه خود، شهر خود، و سرزمین خود را مملو از مرام مردانی بیابند که بر عهدی که میبندند گردن مینهند.
اگر «اعتماد کردن» را تجربه کنند.
اگر صفحات کتابهای مدرسه را مزین به نام حسین، علیهالسلام، خوی حسین، علیهالسلام، و منش او بیابند.
چگونه است که هر سال بچههای ما، زنان ما، مردان و جوانان ما، تمنا و تقاضای صادقانه و تشنگی بیحد خود را در وقت غیبت صفا و مهر اعلام میدارند اما در پاسخ اینهمه تنها به ذکر مصیبتی کوتاه بسنده میکنیم و از آن هم بهرههای خود را مقدم میداریم؟ چگونه است که میل آنان را برای آنکه به «مردان مردی» سلحشوری تکیه کنند میبینیم و جرعهای از «مردی» را در کام تشنه آنان نمیچکانیم. چگونه است که بر آنچه میگوییم وفادار نمیمانیم اما وفاداری جوانانمان را طالب میشویم؟ چگونه است که در نمییابیم رمز ماندگاری حسین در چیست؟
چگونه است!...
اختلالات اضطرابی
اختلالات اضطرابی آن دسته از اختلالات روانی را شامل میشوند که مساله اضطراب نقطه مرکزی را در بین علائم اختلال بازی میکند. به عبارتی علائم اضطراب در این اختلالات برجستگی و اهمیت اساسی دارد. علائمی چون تپش قلب ، تغییر رنگ پوست ، احساس نگرانی ، ترس ، دلهره و ... و این اختلالات مشترک است.
انواع اختلالات اضطرابی
اختلالات اضطراب انواع مختلفی از اختلالات را شامل میشوند:
وسواس
اختلال وسواس از جمله اختلالات رایج اضطرابی است. که به دو صورت فکری و عملی دیده میشود. در وسواس عملی تمایل و اجبار به انجام برخی رفتارها در فرد وجود دارد. بطوری که ممکن است فرد اجبار در شستن مکرر دستها ، وارسی اشیا مثل بسته بودن در ، شیر اجاق گاز ، یا انجام برخی رفتارهای دیگر داشته باشد. یک فرد وسواسی مجبور بود در پیاده رویی که راه میرفت موزائیکهایی که از روی آنها رد میشد، بشمارد. همچنین بیمار دیگری مجبور بود قبل از ترک منزل 20 بار دسته اجاق گاز را فشار دهد تا از بسته بودن آنها اطمینان حاصل کند.
برخی از افراد مبتلا به وسواس فکری هستند. به عبارتی این افراد دارای فکرها و تصاویر ذهنی هستند که مرتب در ذهن آنها تکرار میشود و آنها قادر به کنترل این افکار نیستند. بیماری که مبتلا به وسواس بود. دائما با این تصویر ذهنی که عابر پیادهای را با چاقو زخمی کرده است مشغله فکری داشت. این افکار و تصاویر معمولا آزار دهنده هستند و فرد از کنترل آنها احساس عجز میکند. این اختلال با روشهای روان درمانی و دارو درمانی قابل درمان است.
حمله هراس
در این اختلال فرد به یکباره علائم اضطراب مثل تپش شدید قلب ، تنفس نامنظم مثلب احساس خفگی ، لرزش ، عرق و نگرانی شدید در یک لحظه آنی تجربه میکند. این علائم به یکباره شروع میشوند و فرد به قدری دچار ترس و دلهره میشود که احساس میکند در حال مردن است. این حالت در یک لحظه شروع میشود و مدت زمان محدودی ادامه مییابد و بعد دوباره فرد به حالت عادی خود برمیگردد.
فوبی یا ترسهای خاص
در این دسته از اختلالات فرد از یک چیز یا موقعیت خاص ترس دارد. و تنها در مواجهه با آن چیز یا موقعیت دچار ترس میشود. مثل کسی که از حیوان مثل عنکبوت یا گربه و ... میترسد و علائم شدید اضطرابی را در مواجهه با آنها از خود نشان میدهد. برخی از این افراد حتی از دیدن تصاویر مربوط به چیزی که میترسند، دچار اضطراب میشوند. برخی دیگر از افراد از مکانهای خاص دچار اضطراب میشوند مثلا وقتی در خیابان قرار میگیرند، یا در آسانسور یا در مکانهای مرتفع. یک بیمار از اینکه از پلهها بالا یا پایین برود دچار علائم شدید اضطرابی میشد و به هیچ وجه حاضر نبود به مکانهایی وارد شود که مستلزم بالا رفتن یا پایین رفتن از پلهها بود.
برخی افراد از حضور در جمع دچار ترس و اضطراب میشوند. این افراد از این که در مقابل جمع قرار گیرند، صحبت کنند و یا هر دیگری دچار ترس و دلهره میشوند. این مشکل معمولا رایج است و در میان اقشاری شناخته میشود که به نحوی نیاز به قرار گرفتن در جمع پیدا میکنند مثل دانش آموزان و دانشجویان برای ارائه کنفرانس. یک بیمار مبتلا به این نوع ترس حاضر نبود در کلاس درس حاضر شود. باز کردن در و وارد شدن داخل کلاس برای او شدیدا اضطرابآور بود، بطوری که در شرف ترک تحصیل بود.
اختلال اضطراب فراگیر
این نوع از اختلالات با علائم اضطراب که در طول روز وجود دارند مشخص میشوند. یعنی تجربه علائم اضطراب مجدد به زمان و یا شرایط معین نیست و معمولا فرد از تجربه علائم اضطراب در زمانهای مختلف رنج میبرد.
علت شناسی اختلالات اضطرابی
اختلالات اضطرابی دلایل مختلف فردی ، جسمانی ، روانی ، خانوادگی و ... میتوانند داشته باشند. بنابراین یک علت مشخص واحدی برای تمام افراد شناخته میشود. علت بروز این اضطرابها معمولا در جریان مشاوره و روان درمانی شناخته میشوند و مورد بررسی قرار میگیرند. برخی اوقات علائم اضطرابی در نتیجه مشکلات و بیماریهای جسمانی مثل گواتر ، کم خونی و یا مصرف داروهای خاص بوجود میآید که معمولا در جریان درمان مورد توجه قرار میگیرد.
درمان اختلالات اضطرابی
معمولا در درمان اختلالات اضطرابی از دارو درمانی و انواع روان درمانی استفاده میشود. با توجه به این که در هر یک از اختلالات تاکید بیشتری روی دارو درمانی ، روان درمانی یا هر دو میشود.
ایمان و اضطراب
«... من که همواره از والدین و نزدیکان، محبّت و دلسوزی و خوبی دیده بودم، یکباره خود را باختم. مشکلات، چنان برایم بزرگ مینمود که فکر میکردم بدبختترین آدم دنیا هستم. هیچ گرهای را نمیتوانستم باز کنم و هر روز، فکر میکردم گره محکمتری بر شرایط سخت زندگیام زده شده است. ناتوان و درمانده شده بودم. خسی شده بودم که باد حوادث و مشکلات، مرا به این سو و آن سو میکشاند. زندگی برایم پوچ و بیمعنا شده بود. هیچ چیز، دیگر برایم مهم نبود. از نماز و خدا و معنویت، به کلی فاصله گرفته بودم. سیر سقوطم تا بدانجا ادامه یافت که به طور کلی، شخصیت واقعی خود را از یاد بردم و به موجودی عصبی، بیقرار، نگران و مضطرب، تبدیل شدم. نگرانی، مرا کاملاً در هم شکسته بود. هر لحظه، احساس میکردم اتفاق ناگواری برایم رخ میدهد. خدا میداند چهقدر از این حالتها رنج میبردم و عذاب میکشیدم. دنیایم روز به روز، تاریکتر و کاخ آرزوهایم داشت روی سرم خراب میشد. مانند تماشاگری بر لب ساحل، شاهد غرق شدن شخصیت واقعی خود و تمامی آرزوها و عقایدم بودم. وقتی همه چیز در تاریکترین و بدترین وضع بود و به نظر نمیآمد که چیزی بتواند از این اضطراب و نگرانی نجاتم دهد، یکی از دوستانم که اهل نماز و مسجد بود، کاری برایم کرد و راهی را به من نشان داد که برای همیشه از او ممنون و سپاسگزارم. او مرا به نماز و مسجد دعوت کرد و...».
اضطراب و نگرانی، چرا؟
روند گذشته، حال و آینده بشر نشان میدهد که اضطراب و نگرانی همواره در زندگی بشر بوده و هست ؛ اما آنچه تازگی دارد این است که در دهههای اخیر، اضطراب، گسترش وسیعی پیدا کرده و محققان، معتقدند که علت اصلی آن، پیچیدگیهای جاری تمدن، سرعت تغییرات و بیتوجهی نسبت به مذهب و ارزشهای خانوادگی افراد و اجتماع است. مارکس و لیدر، در مورد اضطراب، تحقیقات زیادی انجام دادهاند و به این نتیجه رسیدهاند که تقریباً سه درصد از جامعه مورد پژوهش آنان (قابل تعمیم به دیگر جوامع)، به حالت اضطراب دچار هستند. پژوهش دیگری نشان داده است که درصد حالتهای اضطرابی در افراد، بیشتر از اختلالهای هراس و وسواس فکری و عملی است. که وارد و کوپر نیز گزارش نمودهاند که 27 درصد بیمارانی که با علائم روانی به پزشکان عمومی خود مراجعه میکنند، دچار حالت اضطراب هستند
توجّه به این تحقیقات و آمارهای تکان دهنده و نامهها و پروندههای جوانان و نوجوانان در مراکز مشاوره و... این پرسش را در ذهن انسان به وجود میآورد که: چگونه میتوان با معضل اضطراب، مبارزه کرد و نقش دین در این زمینه چیست؟
تعریف و نشانههای اضطراب
منظور از اضطراب، هیجان ناخوشایندی است که با اصطلاحاتی مانند «نگرانی»، «دلشوره»، «وحشت» و «ترس» بیان میشود و همه ما در زندگی خود، مواردی از آنها را تجربه کردهایم ؛ لذا تصوّر کم و بیش مشترکی از آن داریم. اضطراب با بروز نگرانی و این که اتفاق ناگواری در آینده به وقوع خواهد پیوست، همراه است و موجب تغییراتی در کارکرد بدن نیز میشود، مانند: تپش قلب، خشکی دهان، رنگپریدگی، لرزش اعضای بدن، تاری دید، سردرد و تنگی قفسه سینه.
اضطراب مطلوب و اضطراب بیمارگونه
مقداری از اضطراب برای هر کسی در زندگی، لازم است ؛ زیرا ما همیشه به هشیاری، برانگیختگی و مقاومت جسمانی نیاز داریم. به تعبیر برخی، اگر اضطراب نبود ما پُشت میزهایمان به خواب میرفتیم. اضطراب است که ما را وامیدارد تا برای امتحان آماده شویم، برای معاینات پزشکی و درمان به پزشک مراجعه نماییم، در یک جاده لغزنده، با احتیاط رانندگی کنیم و... . این مقدار اضطراب، کاملاً طبیعی و مطلوب است؛ اما اگر اضطراب از این حدّ، فراتر رود، به گونهای که شدّت آن با محرک یا پدیده برانگیزنده، تناسب نداشته و غیر منطقی باشد، در این صورت، اضطراب، جنبه بیمارگونه پیدا میکند.
علت اصلی اضطراب و نگرانی چیست؟
روانشناسان درباره اضطراب، تحقیقات زیادی انجام دادهاند و دیدگاههای متفاوتی ارائه نمودهاند. اما یکی از آنها در این زمینه، نظریه «شناختی» است. البرت الیس، بیشترین تحقیقات را در این مورد انجام داده و نظریه منطقی - هیجانی او امروزه شهرت جهانی یافته است. او معتقد است که اضطراب و افسردگی، از افکار، احساسات و باورهای نادرست انسان در مورد وقایع و رویدادهای مختلف زندگی ناشی میشود. پیام او به انسانهای خسته و مضطربِ عصر تکنولوژی (فناوری) این است که: اگر میخواهید به جنگ نارحتی بروید و با اضطرابْ مبارزه کنید، از این پس، عاقلانهتر فکر نمایید. به واقعیت بچسبید. فرضیههایتان را در مورد خودتان، دیگران و دنیا وارسی کنید.
آیا میتوان اضطراب را به صِفر کاهش داد؟
روانشناسان معتقدند که انسان نمیتواند ناراحتی و اضطراب را به طور کامل از زندگی خود حذف کند. نهایت کاری که میتواند انجام دهد این است که اضطراب و نگرانی را به حدّاقل برساند. اما داعیه دین، این است که اضطراب و نگرانی را به طور کامل از زندگی انسان حذف کند. برخی روانشناسان این کارکرد دین را پذیرفتهاند. آنها مینویسند: علم و دانش روانشناسی اگرچه نمیتواند چنین راهکاری را در اختیار انسان قرار دهد، اما دین و مذهب میتواند آرامش و سعادت کامل را در زندگی انسان به ارمغان آورد.
آیا راهکارهای علمی به تنهایی در درمان اضطراب، کافی است؟
پاسخ این سؤال، بستگی به این دارد که ما از اضطراب چه تصوّری داریم. اگر اضطرابهای انسان را به «اضطراب امتحان»، «اضطراب اجتماعی» و امثال آن خلاصه کنیم، در این صورت، علم میتواند مهارتهایی را در اختیار انسان قرار دهد تا انسان در صحنههای اجتماعی بهتر ظاهر شود؛ امّا واقعیت این است که اضطرابهای انسان به این موارد، خلاصه نمیشود. بخش عمدهای از اضطرابهای انسان، مربوط به بحران معنویت، پوچانگاری و بیمعنا دانستن زندگی و در یک کلام: «فقدان یک جهانبینی سالم و قابل قبول» است. اگر اضطراب را در این گستره در نظر بگیریم، علم، نهتنها راهکار مناسبی برای آن ندارد، بلکه خود، یکی از عوامل اصلی ایجاد اضطراب و بحران معنویت در جوامع انسانی است. بنا بر این، «علم» و «دین» از دو زاویه متفاوت به پدیده اضطراب، نگریستهاند. نگاه دین به پدیده اضطراب، نگاه ارزشی است، یا به تعبیر دیگر، در متون دینی از آن دسته اضطرابهایی سخن به میان آمده است که از گناه، نگاه بدبینانه و منفی درباره جهان و انسان، غفلت از یاد خدا و دوری از معنویت ناشی میشود و در واقع، یک بیماری اخلاقی - روانی است.
علم، به هیچ وجه نمیتواند جهانبینی برای انسان اعطا کند و اضطرابی را که از گناه و فساد اخلاقی به وجود آمده است درمان نماید. همان گونه که دین نیز دغدغه درمان اضطراب امتحان و امثال آن را ندارد. نتیجه آن که، کاربرد علم و دانشِ روانشناسی و روانپزشکی در درمان اضطراب، بسیار محدود و سطحی است. علم، فقط بخشی از اضطرابها و نگرانیها را میتواند مهار کند؛ اما بخش دیگر آن، جُز از طریق دین و عمل نمودن به آموزهها و دستورهای مذهبی، امکانپذیر نیست.
اضطراب و افسردگی در افراد غیرمذهبی
تصویری که ما از دنیا و خودمان داریم تا حدّ زیادی در ابتلا یا مصونیت از اضطراب، نقش دارد. اگر دنیا را پوچ و بیهدف بدانیم و معتقد باشیم که انسان، همینطوری به دنیا آمده و روزی خواهد مُرد، در این صورت، نمیتوانیم تصویر درستی از زندگی و جهان داشته باشیم. افرادی که تصورشان از جهان این است، وقتی در موقعیتهای سخت و دشوار زندگی قرار میگیرند، به شدّت، خود را درمانده و ناتوان احساس میکنند و چشم امید به هیچ نیرویی ندارند که بتواند آنها را یاری رساند.
تحقیقات تجربی نیز نشان داده است که میزان اضطراب و افسردگی در افراد غیر مذهبی به مراتب، بیشتر از افراد مذهبی است.(4) همچنین افرادی که از نظر مذهبی، ضعیفتر هستند و ایمان سطحی دارند، نسبت به افرادی که از ایمان قویتری برخوردارند، بیشتر در معرض اختلالات روانی و اضطراب و افسردگیاند. با توجّه به نتایج تحقیقات انجام شده در سال 1989م، سازمان جهانی بهداشت، رسماً اعلام نمود که باید از توانمندیها و پتانسیل باورهای دینی و اعتقادی افراد در پیشگیری و درمان اضطراب و ارتقای سلامت روانی آنان بهرهگیری شود.
مذهب و درمان اضطراب
به طور کلی، اضطراب، محصول احساس ناتوانی و ضعف، احساس پوچی و بیمعنا دانستن زندگی، عدم دریافت حمایت از سوی دیگران، درماندگی در برابر موقعیتهای تنیدگیزا و بحرانهای زندگی، ترس از شکست و نداشتن کنترل بر محیط است. جهانبینی توحیدی تفسیر واقعبینانهای از حوادث و رویدادها ارائه نموده و برای پیشگیری و درمان اضطراب، روشهای بسیار مؤثری را تدارک دیده است.
1 . دعا و نیایش و درمان اضطراب
در قرآن کریم، درمان تمام نگرانیها و اضطرابها یاد و ذکر خدا معرفی شده است: «بدانید و آگاه باشید که یاد خدا و ذکر او باعث آرامش دلهاست». یکی از مصادیق کامل ذکر خدا «نماز» است و خداوند متعال فلسفه نماز را تجلّی یاد خدا در دلها بیان کرده است: «نماز را به خاطر ذکر من و یاد من به پا دارید».
تحقیقات تجربی نشان داده است افرادی که اهل دعا و نیایش هستند و در مراسم مذهبی شرکت میکنند، از اضطراب کمتری برخوردارند. در ایران نیز پژوهشها نشان میدهد که هر قدر جوانان و نوجوانان به نماز مقیدترند، اضطراب آنها کمتر است.
2 . توکل به خدا و درمان اضطراب
یکی از روشهای مؤثر در پیشگیری و درمان اضطراب، توکل به خداوند است. علامه طباطبایی(ره) کاربرد توکل به خدا را در پیشگیری و درمان اضطراب، این گونه تبیین نموده است: «در برخورد با رویدادهای جهان دو نوع بینش وجود دارد : ایمان به خدا یا عدم ایمان. فردی که به پروردگار هستی ایمان ندارد، در پدیدههای جهان، تنها به علل و اسباب ظاهری توجّه میکند و از آنجا که علل و اسباب طبیعی همیشه فراهم نیستند و کارایی لازم را ندارند، فرد، دچار اضطراب و افسردگی میشود. اما انسان مؤمن، اداره جهان را در تصرف خدا و در احاطه اداره او میداند.
از سوی دیگر، در مواجهه با مسائل زندگی و نیل به موفقیت به دو دسته از عوامل نیازمندیم:
1 . فراهم آوردن اسباب طبیعی
2 . فراهم نمودن شرایط روانی خاصی که بتوانیم بهتر با مسائل، رو به رو شویم. گاهی اضطراب، ترس و ضعف اراده، باعث میشود که نتوانیم از راه حلهای ممکن، به صورت مطلوب استفاده کنیم. در این گونه موارد، توکل و واگذاری کارها به خداوند، میتواند در کاهش اضطراب و تقویت اراده، نقش مؤثری ایفا نماید.
غباری و همکارانش در سال 1381، تحقیقی را بر روی 514 نفر از دانشجویان دانشگاه تهران انجام دادهاند و به این نتیجه رسیدهاند که دانشجویانی که میزان توکل آنها در سطح بالاتر بود، میزان اضطرابشان به مراتب از گروه دیگر، پایینتر بود. افراد مذهبی با تکیه و اعتماد به خدا احساس قوی بودن میکنند و مطمئن هستند که با امداد غیبی از سوی خدا بر حوادث، پیروز خواهند شد و پشتشان به پشتیبانی خدا گرم است.
بسیاری اوقات، اضطراب ما ناشی از این است که نمیدانیم در آینده چه اتفاقی رُخ خواهد داد. نگران آینده زندگی، شُغل و رشته تحصیلی خود هستیم. اگر به خدا توکل کنیم و معتقد باشیم که او ما را در هر شرایطی یاری میکند و خیر و صلاح ما را میخواهد، هیچ گاه دچار اضطراب نخواهیم شد. شرایط سخت اقتصادی، اوضاع نابهسامان سیاسی و اجتماعی، تهدیدات استکبار جهانی، خطر مبتلا شدن به انواع بیماریها و از جمله ایدز، عواملی هستند که به شدّت، جامعه ما و بخصوص جوانان و نوجوانان ما را نگران و مضطرب نموده است. در چنین شرایطی، یگانه راه موفقیت و مصون ماندن از اضطراب و افسردگی، توکل به خداوند متعال است.
3 . نگرش مثبت به زندگی و پیشگیری از اضطراب و نگرانی
روانشناسان معتقدند که اضطراب، از باورهای غلط و افکار منفی ناشی میشود. در اسلام، سعی شده است با ارائه نگرشی مثبت به افراد و تفسیر واقعبینانه از پدیدهها و رویدادهای زندگی، از اضطراب و نگرانی و احساس پوچی در زندگی، جلوگیری شود. این نوع شناختْ باعث میشود انسان، جهان هستی را پدیده نظاممند، درهم تنیده و دارای قانون بداند که حتی در پس پدیدههای به ظاهر ناخوشایند و متناقض نیز نوعی اراده، تدبیر و معنا نهفته است. از این رو، در انسانِ معتقد به دین، احساس آشفتگی، پوچی و بیمعنایی رخ نمیدهد. اعتقاد به مصلحت الهی سبب میشود که شخص در برابر پدیدهها و رویدادهای زندگی و نیز وقایع غیرقابل کنترل، چون بیماری، بلایای طبیعی، مرگ عزیزان، شکستها و ناکامیها، به سادگی دچار اضطراب و نگرانی نگردد و انسجام شخصیتی و سلامت روانی خود را حفظ نماید.
برای مصونیت از اضطراب، مذهبیتر شویم!
آری! جلو حوادث را نمیتوان گرفت؛ اما همان گونه که با پوشیدن بارانی و در دست گرفتن چتر، میشود از باران و برف در امان بود، با توکل به خدا، تقیُّد به نماز و برقراری رابطه عاطفی و صمیمی با پروردگار هم میتوان در مقابل حوادث پایداری کرد و از اضطراب و افسردگی، جان سالم به در بُرد.
منابع
1. شناخت درمانی افسردگی و اضطراب، ماری بلک برن، ترجمه: توزنده جانی، مشهد: آستان قدس رضوی، 1374، ص 18 .
2. روانشناسی مرضی، پریرخ دادستان، تهران: سمت، 1376، ج 1 .
3.: زندگی عاقلانه، آلبرت الیس و رابرت هارپر، ترجمه: مهرداد فیروزبخت، تهران: رشد، 1379.
4. رابطه میزان توکل به خدا با حرمت خود، محمّدصادق شجاعی، پایاننامه کارشناسی ارشد، 1382، ص 140 - 135 .
5. «ضرورت نگاه به ارزشهای دینی در مشاوره و رواندرمانی»، بیانزاده، ماهنامه روانشناسی دین، شماره اوّل، ص 68 - 63 .
6. اسلام و بهداشت روان، سیّد احمد واعظی، تهران: دفتر نشر معارف، 1382، ص 163 .
ترسهای واهی
فرض کنید تازه به آسانسور وارد شده اید که ناگهان قلبتان تند می زند و قفسه ی سینه تان درد می گیرد، خیس عرق سرد می شوید و حس می کنید که گویی آسانسور در حال سقوط است . یا فرض کنید از خواربار فروشی در آمده و با ماشینتان حرکت می کنید که ناگهان متوجه می شوید اختیار چیزی را در کف ندارید، احساس برافروختگی می کنید، آنچه که در پیرامونتان هست ، تار و نامشخص دیده می شود. نمی توانید بگویید در کجا هستید و حس می کنید که در حال مرگ هستید.
به آنچه که پیش می آید،حمله هراس می گویند که عبارت است از واکنش مهارنشدنی در برابر موقعیتهای معمولی و بی خطر. این گونه حمله ها اغلب نشانگرآنند که فرد به نابسامانی هراس گرفتار شده است.
اختلال هراس چیست؟
به کسی که در عرض چهار هفته یا بیشتر دستخوش حمله های هراس شده باشد، گفته می شود که دچار اختلال هراس گشته است. در ضمن ، این اختلال احتمالاً موقعی تشخیص داده می شود که شخصی با کمتر از چهار رخداد هراس انگیز رو به رو گردد، ولی پیاپی در این بیم به سر برد که مبادا حمله دیگری به سراغش آید.
اختلال مزبور زمانی پدید می آید که فردی در خلال حمله هراس، دست کم دارای این نشانه ها باشد: عرق ریزی، برافروختگی ، احساسات سرکوب شده و پنهان ، ضربان شدید قلب، تنفس دشوار، لرزش تن، درد قفسه سینه ، غش ، بی حسی و کرختی ، تهوع ، احساس مرگ و مجنون شدن . لازم به ذکر است بروز حمله های هراس برای تمام گروه های سنی وجود دارد .
ترس بیمار گون ( هراس زدگی ) چیست؟
هراس زدگی به ترس های نامعقول، غیر ارادی و بیجا ، با واکنش در قبال موقعیتها و رویدادهای عادی اطلاق می شود. افرادی که این گونه بیمناک اند، وقتی که در شرایط خاصی قرار می گیرند و یا به عوامل وحشت انگیز نزدیک می شوند، ترس سراپایشان را فرا می گیرد. " نابسامانی هراسی" بخشی از مقوله گسترده ی اختلالهای اضطرابی به شمار می رود. هراس هایی از این دست به سه نوع تقسیم می گردند:
هراس ویژه ( ساده ) :
وحشت نامعقول از اوضاع و احوال یا مواردی نظیر راه بندان یا وجود مار در جایی .جمع هراسی : ترس بی حد از این که در نزد دیگران ابله ، نادان و ... به نظر آییم که سبب می گردد آدمی در مراسم عمومی یا جاهای همگانی حاضر نشود.
هراس از مکانهای سرباز ( فراخنا هراسی) :
ترس شدید ناشی از گیر افتادن در محلی ، مخصوصاً در اماکن عمومی یا حمله هراس در محیط ناآشنا . مفهوم واقعی این واژه در زبان یونانی عبارت است از " ترس از بازار".ترس های مرضی معمولاً اختلالات شدید (دیر پا) و رنج آوری هستند که مردم را از انجام تلاشهای روزانه و سرزدن به جاهای عادی باز می دارند. این قبیل ترس ها ممکن است به ناراحتی های شدیدی همچون افسرده دلی بینجامند. در واقع ، حداقل نیمی از مبتلایان به ترسهای مرضی و اختلالات هراس هم ، افسرده حال اند . اعتیاد به میگساری ، احساس شرمساری و سرافکندگی و اعتماد به نفس اندک نیز اغلب با این بیماری پدیدارمی گردند. به طوری که برخی افراد نمی توانند بدون همراهی کسی ، قدم از خانه بیرون گذارند و یا به کاری دست بزنند.
مفهوم " ترسیدن از ترس" چیست؟
بسیاری از افراد که دچار ترس مرضی یا اختلال وحشت زدگی اند، " از ترس می ترسند" ، یعنی قبل از اینکه حمله بعدی برسد، نگران می شوند. بیمناکی از پیدایش حمله های مورد بحث، احتمالاً باعث کوتاهی عمر می شود. کسانی که دستخوش حمله های وحشت زدگی می گردند، بیشتر اوقات از چیزهایی که به نظرشان عوامل آشکاری حمله هستند ، دوری می کنند و سپس از انجام اموری که قبلاً به آنها دست می زدند ، خودداری می ورزند یا دیگر به بازدید از مکانهایی که سابقاً تماشا می کردند ، نمی پردازند.
عامل بروز اختلال هراس چیست؟
واقعاً کسی نمی داند که چه چیزی سبب پیدایش چنین اختلالی است، اما چند نظر تحت مطالعه است. گویی اختلال مذکور در خانواده ها رواج داشته و دارو درمانی برای جلوگیری از این حمله ها کاربرد دارد .
برای مبارزه با این اختلال چه کنیم؟
شناخت درمانی– به مردم کمک می کند که رفتار و پندار مناسبی داشته باشند. بیماران یاد می گیرند که هنگام رویارویی با موقعیتی ترسناک، دریابند که چندان خوف و واهمه ای در کار نیست و به تدریج با هر چیزی که برایشان وحشتناک باشد، خو می گیرند . اعضای خانواده و دوستانی که یار و مدد کار و نوید بخش اند ، دراین فرایند کمک شایان توجهی می کنند.
عادت های زندگی سالم:زندگی سالم به افراد در غلبه براختلال هراس ، کمک می کند . ورزش ، برنامه غذایی مناسب و متعادل ، و آموختن طریقه کاهش فشار روانی همگی اهمیت دارند.به یاد بسپارید که خانواده ، دوستان و کسانی که از بیماری شما باخبرند و یا خود دچار آن هستند ، باعث می شوند که درمانتان با موفقیت بیشتری قرین باشد. بنابراین باید آنان را در جریان برنامه درمانی خویش قرار دهید و راهکارهایی را که بدان وسیله می توانند به شما کمک کنند ، به آنها یاد آور شوید.
چگونه از ترسها پیشگیری کنیم ؟
می توان به کودکان آموخت که موقعیت های ترس آور احتمالی را پیش بینی کنند و خود را برای روبه رو شدن با آن موقعیت ها آماده نمایند. البته همه موقعیت های ترس آور را نمی توان پیش بینی کرد ، اما برخی از آنها، مانند رعد و برق یا رفتن به بیمارستان را می توان برای کودک به دقت توضیح داد تا هنگام مواجه شدن با آن وحشت زده نشود.بالای صفحه
اختلالات رفتاری کودکان
تعریف : رفتارهای گوناگون افراطی ، مزمن و انحرافی که گستره آن شامل رفتارهای تهاجمی یا برانگیختگی ناگهانی تا اعمال افسرده گونه و گوشه گیرانه می باشد و بروز آنها به دور از انتظار مشاهده کننده است بطوریکه وی آرزوی توقف اینگونه رفتارها را دارد .
اهمیت و ضرورت شناخت اختلالات رفتاری :
خارج شدن از مسیر طبیعی رشد و نرسیدن به کمال رشد .
توقف ترقی و پیشرفت فرد .
افزایش شیوع اختلالات رفتاری .
آسیب رساندن به خود یا دیگران .
هدر رفتن سرمایه های ملی ( آموزش ، تحصیل و بهداشت ... )
هدر رفتن سرمایه های انسانی .
اصلاح جامعه .
عوامل مؤثر در ایجاد اختلالات رفتاری :
1- عوامل وراثتی
2- عوامل محیطی
1،2 محیط قبل از تولد ( دوران رحمی )
2،2 محیط بعد از تولد : عوامل خانوادگی ( سیستم تربیتی ، نظام درون خانواده ) عوامل اجتماعی ( مدرسه ،دوستان و همسالان ، جامعه )
3- عوامل فردی ( خود شخص )
علل شیوع اختلالات رفتاری
صنعتی شدن و تکنولوژی – ناکارآمدی تربیت سنتی .
مسائل اقتصادی ( رفاه و فقر ) .
مسائل سیاسی ( بحرانها مثل جنگ ... ) .
غافل شدن خانواده ها از مسائل تربیتی
درگیر همه چیز هستیم جز تربیت .
رشد بسیار سریع امکانات رسانه ای .
عوامل اجتماعی – یادگیری اجتماعی .
آشنایی با ناهنجارهای رفتاری کودکان :
تعریف : رفتاری که متفاوت ازرفتار بیشتر افراد جامعه باشد ، که نوعی رفتار غیر انطباقی و ناسازگارانه نیز باشد .
شش ویژگی افراد بهنجار :
1- فرد بهنجار به شیوه ای واقع بینانه عمل می کند و کوشش های او درجهت : سازگاری یا حل مسأله است.
2- فرد بهنجار انعطاف پذیر است .
3- فرد بهنجار انسانی مؤثر است او با امکانات و شرایطی محیطی قادر به پاسخگویی به نیازها و ارضای انگیزه های خویش است .
4- فرد بهنجار اجتماعی است و رفتاری اجتماعی پسند دارد .
5- فرد بهنجار از زندگی لذت می برد و از خشنودی درونی برخوردار است .
6- فرد بهنجار از پختگی لازم برخوردار است .
علائم و نشانه های ناهنجاری رفتاری ( بطور نمونه )
رفتار عجیب و غریب ، تند خویی و عصبانیت ، شب ادراری ، احساس گناه ، اضطراب و ترس ، پرخاشگری و خشم ، اندوه و غم ، دزدی ، دروغگویی ، کمروئی و خجالتی ، گوشه گیری ، پرتحرک و پرجنب و جوش ، رفتارهای نامناسب جنسی ، مسائل هویتی ، تخریب اموال ، لکنت ، ناخن جویدن ، انگشت مکیدن ، تیک ، حسادت ، فرار از مدرسه ، ...
طبقه بندی اختلالات رفتاری
رفتارها را بر مبنای زیر می توان طبقه بندی کرد :
بر اساس نشانه شناسی .
بر اساس روانشناسی بالینی و روانپزشکی .
گروه بندی از دیدگاه متخصصان آموزش و پرورش .
گروه بندی بر اساس سبب شناسی ( با علت جسمانی – روانی ).
گروه بندی بر اساس سن .
برخی از اختلالات شایع :
تذکر : اختلالات رفتاری در روانشناسی و روانپزشکی به مراتب بیشتر از این تعداد است . دراینجا صرفاً به برخی از اختلالات شایع اشاره می شود .
زود رنجی و حساسیت فوق العاده :
حساسیت مبرم کودک نسبت به تأیید و تکذیب اجتماعی .
حساسیت بیش از حد نسبت به موقعیت خود در نزد دیگران .
تأثیروتفسیر افراطی و خیلی ناراحت کننده از موقعیت یا رفتار دیگران .
حساسیت زیاد به جلب نظر دیگران .
واکنش دیگران نسبت به فرد زودرنج و حساس دلسوزی ، ترحم ، احساس گناه از رفتار خود ، تأمین خواسته آن کودک .
نتیجه – تداوم زود رنجی و سودجویی .
اوج زود رنجی در پسران 12- 11 سالگی .
اوج زود رنجی در دختران تا پایان نوجوانی .
دروغگویی :
شکلهای کوناگون رفتار دروغگویی :
1- دروغ بازی ،که با آن حوادث تخیلی یا بازی را به دیگران می باورانند .
2- دروغ مبهم ، که از ناتوانی کودک در گزارش دقیق جزئیات و یا مغالطه کردن یک مسأله بنا به پیشنهاد و تشویق فرد دیگر ناشی می شود ( یا ناشی از درک اوست ) .
3- دروغ پوچ ، که کودک جهت جلب توجه دیگران بکار می برد .
4- دروغ انتقام جویانه ، که از نفرت ناشی می شود .
5- دروغ محدود ، که در نتیجه ترس از انضباط شدید و یا تنبیه بدنی گفته می شود .
6- دروغ خودخواهانه ، دروغ حساب شده ای جهت گول زدن دیگران تا کودک به آنچه می خواهد برسد .
7- دروغ عرفی و یا وفادارانه ، به منظور حفظ و مراقبت از یک دوست .
8- دروغ عادتی ،که به دلیل نتیجه گیریا یادگیری از الگوهای در دسترس .
بیشترین دلیل دروغگویی :
ترس از تنبیه و توبیخ ، از دست ندادن موقعیت ، خوب جلوه دادن خود ، یادگیری .
تقلب :
دلایل :
1- تکالیف درسی بیش از حد دشوار هستند .
2- ضوابط و ملاکهای والدین و معلمان و یا حتی خود کودک بیش از حد ، سخت گیرانه و غیر واقع بینانه است .
3- والدین ، معلمان و یا خود کودک برای نمره بیش از کسب علم ارزش قائلند .
4- کودک در موقعیتهای زیادی احساس بی کفایتی و یا ناامنی می کند .
تکالیف و امتحان باید متناسب با توان کودک باشد به کودکان اهمیت کسب علم را بیاموزیم از رقابت پرهیز کنیم و صرفاً رقابت با خود ( یعنی کودک با عملکرد گذشته خودش مقایسه شود ) مدنظر باشد . به کودکان بیاموزیم مسئولیت رفتار و وظایف خودشان را برعهده بگیرند .
دزدی :
برای دزدی همیشه علت و انگیزه وجود دارد .
علل دزدی :
1- احتیاج به پول داشتن .
2- گرسنه بودن .
3- تلافی و انتقام گرفتن .
4- تنوع طلبی و زیاده خواهی .
شناخت انگیزه دزدی مهم است .
احساس مالکیت شخصی را تقویت کنید .
راههای مناسب کسب محبوبیت را آموزش دهید .
روش محترمانه و آبرومندانه طرح کردن نیاز و یا روشهای تأمین آن را آموزش دهید .
*رشد دادن شخصیت و ارضای « من » کودک .
« احساس عزت ناشی از سلامت نفس در عین حال با فقر زندگی کردن ، بسیار شرافت مند تر از کسب غرور کاذب ناشی از دزدی است »
دزدی بیمارگونه ( جنون دزدی یا وسواس دزدی ) که ناشی از عادت به دزدی و یا کسب لذت ازدزدی می باشد
نوعی دیگر از دزدی که علت آن خودنمایی و نمایش قدرت است . طرح سؤال
در یک موقعیت مدرسه بچه ها گزارش می کنند اشیاء آنها گم شده یا دزدیده شد شما به عنوان معلم چه می کنید ؟
پاسخ :
1- از« شاید نیاورده باشی و یا گم کرده باشی » شروع کنید .
2- طرح مسأله بین بچه ها و ایجاد فرصت برای بازگرداندن آن .
3- بچه ها هر کسی وسایل خودش را نگاه کند ببیند اشتباهاً قاطی وسایل او نشده باشد .
4- بازدید بدنی به صورت انفرادی و در صورت پیدا کردن فرد سارق او را به دیگران معرفی نکنید .
5- بعداً پیگیری کنید . در فرصتی مناسب با آن فرد صحبت کنید و علت را جویا شوید در صورت ادامه تکرار رفتار او را به مشاور معرفی کنید .
فرار از مدرسه :
علل :
بیزاری از مدرسه ، تغییر مکرر مدرسه ، ردی یا تکرار کلاس ، مشکلات انضباطی ، خانواده های نابسامان ، ترس از مدرسه ( درس معلم ... ) ، بزهکار بودن کودک ...
نحوه روبرو شدن با این مشکل :
شناسایی علت ، ارزیابی آن ، اصلاح شرایط ضروری است .
متبوع ، خوشایند و زیبا کردن محیط آموزشی برای کودکان « درس معلم ار بود زمزمه محبتی ... » .
آگاه هاندن اهمیت و ضرورت تحصیل و فایده آن بطور ملموس و مأنوس به سن کودک .
با یک نگاه کلی فرار از مدرسه یا ناشی از اشکال در برنامه های مدرسه است یا ناشی از ناسازگاری کودک است .
گاهی فرار از مدرسه ناشی از ترس مرضی یا اضطراب است که آن را باید در چارچوب اختلالات اضطرابی بررسی کرد .
کمروئی و انزوا طلبی :
می توان بین این دو یک تمایز اولیه قائل شد . فرد کمرو ممکن است در برقراری ارتباط مشکل داشته باشد . گرچه در انزواطلبی نیز چنین است ولی در کمروئی تمایل درونی برای برقراری ارتباط وجود دارد ولی در انزوا طلبی احتمالاً این تمایل درونی وجود نداشته باشد .
از نقطه نظر متخصصان بهداشت روان کمرویی و انزوا طلبی یکی از جدی ترین مشکلات کودکان است . هرچند ممکن است از نظر معلمان و والدین خیلی به عنوان مشکل دیده نشود .
این کودکان دائم به دنیای درونی خویش پناه می برند .
این کودکان احتمالاً خطرناک ترین و مساعدترین وضع را برای ابتلاء به بیماری شدید روانی بخصوص اسکیزوفرنی دارند ، نه همه بلکه تعدادی از آنها .
تلاش معلمان برای تغییر رویه رفتاری آنها خیلی مؤثر است .
بهترین حالت برای کمک به این کودکان فعالیت گروهی است .
شناسایی این گونه کودکان و شناسایی توانایی استعدادهایشان مهم است .
افزایش اعتماد به نفس و خودباوری و عزت نفس کلید طلائی حل مشکل آنها است .
روشهای مقابله با کمروئی و کسب اعتماد به نفس :
1- با پذیرش رفتار نامطلوب کودک می توان به اواعتماد به خود را تقویت کرد . این کودکان در بروز احساسات و رفتار به خوبی عمل نمی کنند گاهی پرخاشگر، گاهی با شدت و گاهی با اغراق عمل می کنند . گاهی سطح آن خیلی پایین است . این واپس روی رفتار یا ناشی از کم تجربگی است یا ناشی از ترس است که به رفتار سطح پایین تر پناه می آورد در نتیجه پذیرش رفتار نامطلوب کودکان باعث جرآت مندشدن و اعتماد به نفس در آنها می شود .
2- در کودکان اعتماد به نفس بوجود آوریم تا کودک احساس امنیت ، احساس شایستگی کند و توان ابراز احساسات را داشته باشد اگر بتواند احساسات اش را بروز دهد بیشتر به خود اعتماد می کند .
روانشناسان بر این عقیده اند کودکی که در سالهای نخستین زندگی خویش پرخاشگری می کند در مقایسه با کودکی که زود تسلیم می شود شانس بیشتری دارد برای سازگاری دوره نوجوانی ، زیرا کودک پرخاشگر حداقل در مورد احساسات خویش شیوه ای را آموخته و به آن عمل می کند .
3- تجارب موفقیت آمیز در کودک ایجاد امنیت می کند و باعث اعتماد به نفس می شود از کودکان بخواهیم که موقعیت های خودشان را بازگو کنند یا در حضور دیگران به کار ببرند .
4- آموزش صحیح کودک به رشد احساس شایستگی کمک می کند . عملکرد درست معلم ها در افزایش و گسترش احساس شایستگی اثر دارد مثلاً بجای آن که روی کارهایی را که کودک نمی تواند انجام دهد تکیه کنیم به کارهایی را که کودک بهتر و راحت تر انجام می دهد توجه داشته باشیم . رفتار مطلوب او را برجسته سازیم افکار و احساسات خوب خودمان را به او بگوئیم نه احساسات مخرب ، تا در او احساس گناه و شرمساری پیدا نشود .
ضمناً در نظر داشته باشیم نارسایی و نقص عضو نیز باعث گوشه گیری و انزوا طلبی می شود .* با روشهای مختلف اعتماد به نفس او را افزایش دهیم .
انواع انزوا طلبی :
لالی انتخابی ( elective mutism ) .
اختلال اجتماعی یا دوری گزین ( شخصیت ) .
اوتیسم ( autism ) کناره گیری اجتماعی شدید .
به سه دلیل یک نیاز در کودک تثبیت می شود که باعث تقاضاینامناسب و بیش از حد در کودک می گردد :
1- ارضای افراطی یک نیاز از طرف دیگران.
2- محروم کردن کودک در تأمین یک نیاز.
3- ارضای نیاز همراه با اضطراب.
حسادت
حسادت احساسی است که بیش از همه خود شخص را آزار می دهد .
پروفسور رولف هوبلمی گوید که حسادت وقتی بهوجود می آید که شخص احساس کند آنچه دارد ، کمتر از آن چیزی است که باید داشته باشد . هیچ چیزی وجود ندارد که باعث حسادت نشود ، مادی یا غیر مادی ! من می توانم به سرنوشتیک نفر یا به کسی که برنده یک جایزه شده حسودی کنم ، ولی به طور کل وقتی انسان حسودی می کند که آنچه که دیگری دارد برایش ارزش داشته باشد . مثلاً من که حوصله جمع آوری تمبر را ندارم به کسی که این کار را می کند حسودی نخواهم کرد .
حسادت در هر جامعه معنی خاصی دارد . در هر جامعه ای ، داشتن چیز بخصوصی که در آن جامعه ارزش جلوه می کند ، باعث حسادت می شود . در جامعه امروز حتی آگهی های تلویزیون سعی می کنند با توجه به این ضعف بشری مردم را به سوی استفاده از یک کالایبخصوص یا انجام عملی تشویق کنند . جامعه سرمایه دار از حسادت مردم جهت منفعت بیشتر استفاده می کند ، زیرا حسادت یک انگیزه است و باعث جاه طلبی و افزایش انرژی می شود .
حسادت در واقع به خاطر خانه بزرگتر ، اتومبیل سریع تر و زیبایی بیشتر نیست ، بلکه انسان به خاطر این که شخص به علت داشتن چیزی مورد احترام واقع می شود ، حسادت می ورزد .
حسود هیچ وقت فکر نمی کند آن فردی که بیشتر دارد حتماً خیلی سخت تر کار کرده ، او گمان می کند که هر موقعیت بهتری ، چه از نظر روانی یا مالی قیمتی دارد که شخص حسود هرگز حاضر به پرداخت آن نیست . اکثر افراد حسود فکر می کنند که حق آنان ضایع شده و آنها کمتر از دیگری به حقشان رسیده اند . حسودانی که می پذیرند دیگری حقش بوده که بیشتر بهره ببرد ، رنج بیشتری می کشند . این حسودان سعی می کنند با یک رفتار خشونت آمیز به فرد مورد حسادتشان حمله کنند . یعنی آنها با تمام قوا عملی انجام می دهند که طرف مقابل از امکانات بهتری که دارد لذت نبرده و به این وسیله هر آنچه باعث یادآوری عدم موفقیت او می شود نابود می کنند . این افراد،محبوب دیگران نیستند و معمولاً چهره واقعی خود را نشان نمی دهند و همیشه تظاهر می کنند که دیگری را تحسین می کنند ، ولی در واقع بسیار رنج می کشند .
حسادت یک احساس مطلق نیست ، بلکه مخلوطی است از خشونتو شکست.خشونتی که حسود احساس می کند مانع از رنج بیشتر او از شکست می شود .
اگر شخص حسود جلوی خشونتش را بگیرد بیشتر از شکست رنج می کشد . چنین شخصی متوجه می شود که اگر او تمام قدرتش را هم بهکار ببرد به حق دیگری نخواهد رسید . به همین دلیل فرد دچار افسردگی شدید و فلج کننده ای می شود . زیرا از خودش سؤال نمی کند که به چه وسیله ای فرد مورد نظر به خوشبختی رسیده است .
در کتاب مقدس مسیحیت ، حسادت تحت عنوان" گناه مرگ آور" آمده ولی در واقع واکنش طبیعی انسان جهت جلوگیری و ممانعت از افسردگی است .
حسادت هیچ دلیل بیولوژی ندارد بلکه به مرور زمان و در اثر تجربیاتی که شخص حسود در زندگی بهدست می آورد ، شکل می گیرد . معمولاً شخصیت حسود در اثر شناخت فردی غلط گسترش می یابد . این افراد در محیطی بزرگ شده اند که انجام خواسته های دیگران مهم تر از خواسته و علاقه فردی خودشان بوده و آنها هیچ وقت موقعیتی نداشتند که بهدنبال علائق و استعدادهای فردی خودشان بروند و بفهمند از چه کار و فعالیتی بیشتر لذت می برند .
این انسان ها احساس می کنند فقط وقتی خواسته های دیگران را کامل انجام دهند مورد قبول مردم می باشند . این افراد معمولاً بیشتر اوقات دروغ می گویند و مرتباً به دنبال این هستند کاری کنند که بدان وسیلهرضایت دیگران را کسب کنند .
چگونگی خلاصی از حسادت
خوشبختی و رضایت همیشگیدر هر جامعه ای در مقایسه با وضعیت موجود افراد آن جامعه صورت می گیرد .زیرا بشر با همین مقایسه اجتماعی زندگی می کند و اسیر انتظارات اجتماعی خود می باشد .
هر انسانی باید سعی کند استعداد و امکانات فردی خودش را بیابد؛ زیرا شخص حسود کسی است که خیلی کم در مورد خودش می داند و در حقیقت هیچ اطلاعی از توانائی های خودش ندارد و به همین دلیل زندگی اش را بر اساس یک شخصیت غلط برنامه ریزی کرده و خود را با گروهی مقایسه می کند که به طبقه اجتماعی دیگری تعلق دارند و با ارزش های اخلاقی و اجتماعی متفاوتی زندگی می کنند که شخص حسود هرگز نمی تواند خودش را به آنها برساند . به همین دلیل و به احتمال زیاد ، شخص تبدیل به یک حسود عصبانی یا افسرده می شود .
نکته مهم این است که شخص ، حسادت را پذیرفته ، به خودش دروغ نگوید و سعی کند نقطه ای بین ایده آل و واقعیت بیابد و در زندگی خود توازن بوجود آورد . در حقیقت باید پذیرفت که هیچ انسانی قدرت این را ندارد که عدالت واقعی را در جامعه بهوجود آورد و کلاً حسادت در اثر تجربه بی عدالتی در جامعه ایجاد می شود. معمولاً برای حسودان این سئوال پیش می آید که بر چه اساسی گروهی بیشتر از دیگران دارند و بر اساس چه قانون اجتماعی این تقسیم انجام شده ، اگر جامعه ای حسادت را بهعنوان یک واکنش طبیعی انسانی در مقابل بی عدالتی های اجتماعی ببیند می تواند جوابی هم برای سؤال بالا بیابد . اما متأسفانه حسادت در جامعه واکنشی ناپسند و ناخوشایند محسوب می شود و کمتر کسی راحت در مورد آن حرف می زند .
حسادت همیشه وجود دارد حتی اگر سرمایه های موجود در جامعه را بهطور مساوی بین مردم تقسیم کنند . زیرا اگر شخصی همان سرمایه مشابه را به کمک هوش و درایت خویش بیشتر کند و خوشبخت تر و راحت تر باشد مورد حسادت دیگران قرار می گیرد .
پرفسور رولف هوبل معتقد است فقط اگر خوشبختی و آزادی را در دنیا به طور مساوی تقسیم کنند دیگر حسادتی وجود نخواهد داشت ، زیرا هر جا که تفاوتی وجود دارد در حقیقت ریشه حسادت کاشته شده است .
هوبل می گوید از آنجا که بشر همیشه سعی دارد خودش را بهتر از دیگران نشان دهد و تمام سعی و کوشش او در پی ثابت کردن این است که او غیر از دیگری است و خود را در همین تفاوت می شناسد ، به هیچ وجه مایل نیست که دیگری بیشتر از او داشته باشد; زیرا این باعث خجالت و شرمندگی او می شود . به همین دلیل حسادت یک همراه دائمی انسان بوده و بدین وسیله انسان می تواند بین فردیت و جمعیت بالانس بهوجود آورد .
چگونه می توان خود را از حسودان محافظت کرد ؟
حسادت در مرحله نابود کننده آن بسیار خطرناک است و آن را نباید ساده گرفت ، در هر جامعه و در هر گروه اجتماعی بهتر است انسان سعی کند افراد حسود را آرام کند و با آنها به طریقی کنار بیاید . یا حداقل سعی کند با آنها مواجه نشود . ولی متأسفانه این روش در بسیاری از موارد مانند فامیل و همکار امکان پذیر نیست . بنابراین شخص مورد حسادت باید سعی کند از آنچه که دارد مقداری به دیگری ببخشد و تا حدودی باعث آرامش نسبی و کاهش خشونت او گردد و یا با گفتن مشکلات خود ، آتش درون قلب حسود را کمتر کند و یا برعکس،خود آدم حسود برای آرامش درونی بگوید : فلانی ویلا دارد و ماشین بنز ولی چه فایده ! بچه های او معتاد هستند . همین افکار و واکنش ها در روابط افراد ایجاد توازن می کند .
در واقع بهترین موقعیت را کسانی دارند که با زحمت و مشقت زیاد به مال و ثروت می رسند ، این گروه هیچ مشکلی با افراد حسود ندارند . و در نهایت باید گفت کسانی که با کمبودهای خود کنار بیایند ، می توانند به آرامش و آسایش برسند
روان شناسی کودک و نوجوان
رشد بدنی تند :
نوجوان که به مرحله بلوغ رسیده است و با توجه به رشدی که دارد، به آن دوره لباس های تنگ و باریک و کوتاه می گوییم، همچنین ریزش هورمون هایی در خون نوجوان باعث می شود که نیم رخ روانی او با نیم رخ کودکی اش فرق کند همچنین هورمون های هیپوفیز تسترون و فولکیلوین در خون وی می ریزند و یکسری رفتارهای اخلاقی جدید را در وی ایجاد می کند.
تحول روانی نوجوان :
1- بریدن از دوران کودکی :
نوجوان دراین سن از کودکی خود می برد، سعی می کند حرکات و رفتارهای کودکانه نشان ندهد و حرکات بزرگ سالان را از خود نشان بدهد.
2- در خود فرو رفتن :
همچنین نوجوان در خود فرو می رود و به تفکر می پردازد و راجع به شغل و تحصیل و ازدواج
3- از خود بیرون آمدن و پایان بحران :
این دوره دوره ای که از خود بیرون می آید و وارد جمع خانواده محیط به اجتماع می شود و به هشر و نشر می پردازد و دراین جا بحران وی به پایان می رسد.
رشد جسمانی :
ما دراین جا علائم بلوغ را در نوجوان می بینیم رویش مو در صورت پسر و علائم ثانویه دردختران شاهد این ماجرا می باشد که والدین باید هم دختر و هم پسر را با این سری مسائل آشنا سازد که نوجوان با این شرایط کنار بیایند.
رشد ذهنی :
از نظر رشد ذهنی ، نوجوان تفکر های محسوسی و غیر منطقی را انتخاب می کند. فرضیه سازی می کند و برای فرضیه خود استدلال می آورد.
رشد عاطفی :
از نظر رشد عاطفی نوجوان گوشه گیر، ناسازگاری، انزوا طلبی ،درون گرایی ، ترس افکار رویای خود ، شیفتگی حجب و حیا، خیال پردازی، تغییرات احساسات و عواطف که نیازمند مراقبت و راهنمایی زیاد والدین می باشد.
رشد اجتماعی :
از نظر رشد اجتماعی خویشتن شناسی و بازسازی هویت در نوجوان شکل می گیرد ، در این زمینه گلسر دیدگاهی دارد و همچنین اریکسون نظریه ای دارد.
گلسر می گویند :
نوجوانی که با هویت شکست خورده زندگی کند ممکن است به بزهکاری کشیده شود و مضطرب و پریشان بشود.
اریکسون می گوید :
هویت، وحدت سیستم های زیستی ، اجتماعی و روانی است چنانچه این وحدت بین سیستم ها برقرار نشود اختلال رفتاری در نوجوان دیده خواهد شد.
نقش هماهنند سازی در خانواده بسیار مهم است چنانچه اگر خانواده ای وضعیت خوبی داشته باشد و نوجوان خود را با پدر و مادر همانند کند مشکلی نخواهد داشت ولی اگر خانواده وضعیت رفتاری خوبی نداشته باشند کودک با ایجاد همانند سازی دچار مشکل خواهد شد.
رفتارهای ناهنجار نوجوان :
1- ترس :
ترس از روابط اجتماعی – کار – تحصیل و اظهار نظر در مقابل دیگران.
راه حل : برای از بین بردن ترس راه حل هایی وجود دارد که بعضی ها منفی هستند و ترس نوجوان را بیشتر می کند.
الف) نادیده گرفتن ترس :
از نوجوان می پرسند از چی می ترسی این مسئله که ترس ندارد.
ب) اجبار تماس با موقعیت ترسناک :
مثلاً او از حشره ای می ترسد حشره را بگیریم و روی بدن او بیندازیم که این کار منفی می باشد.
ج) دور نگه داشتن از موقعیت ترسناک :
دور نگه داشتن فرزند از موقعیت ترسناک نیز یک روش منفی تلقی می گردد.
راه حل مثبت :
ماباید به نوجوانان فرصت دهیم تا با موقعیت ترسناک آشنا شود. و این آشنایی باید به تدریج انجام شود و همچنین توجیه فرد با بیان روشن که اگر فردی بگوید، وقتی من در اطاق هستم می ترسم دزدی وارد شود ، به او بگوییم همه درها بسته و قفل است و به صورت قاطع و اطمینان بخش فرد را از ترس رها کنیم و چنانچه ترس از روند شرطی شدن ایجاد شده باشد می توان با شکستن این روند ترس را از بین برد.
نگرانی :
حالت عاطفی است که در اثر پیش بینی اتفاقات ناگوار در آینده رخ می دهد مشکلات مدرسه ای، نداشتن تمرکز، رفتار غیر منطقی ای که والدین از فرزند خود دارند و احساس عدم تفاهم میان فرزند و والدین ، این نگرانی را ایجاد می کند.
خشم :
جنبه های اجتماعی ، خشم را در نوجوان ایجاد می کند، نوجوان وقتی با خشم مواجه شد، از طریق تحقیر و تمسخر دیگران ازآنان انتقام می گیرد و خشم خود را تخلیه می نماید.
عصیانیت :
ما در افراد مشاهده می کنیم، نشان دادن واکنش پیش از ضربه های محرک ها را، حالت عصبی می گویند، مثل ناخن جویدن، ور رفتن با موها، روی میز زدن ها، با یقه لباس ور رفتن و... که با یافتن عمل آن می توانیم به رفع آن بپردازیم
*احساس حقارت :
که در پی تجارب شکست می خورد و این شکست ها متعدد می باشد، این احساس به وجود می آید که والدین او را آدم بی عرضه ای تلقی کنند و او را تحقیر کنند که این احساس حقارت را در او ایجاد کنند.
راه های تشخیص حقارت :
حساسیت فرد به انتقاد - حساسیت طلبی - انزوا طلبی - واکنش سریع به تعریف دیگران - واکنش نامطلوب به رقابت - گرایش به تحقیر دیگران، در این افراد دیده می شود.
راه درمان آن :
درک واقع بینانه از توانایی ها و استعداد ها و تشویق نوجوان .
ناکامی :
وقتی فرد برای ارضای رفتار برانگیخته دچار دشواری می شود ناکامی ایجاد می گردد.
منابع ناکامی :
1- کمبود بیولوژیک : نقص جسمی در نوجوان وجود داشته باشد .
2- عادت های نا مناسب پیدا کرده باشد .
3- کمبودهای طبیعی در زندگی او وجود داشته باشد .
4- تعارض هایی بین انگیزه های او وجود داشته باشد .
5- و ممکن است ناکامی به پرخاشگری منجر شود .
اضطراب:
حالت مبهمی از ترس ناشی ار پیش بینی حوادث نامطلوب در آینده است .
راه حل :
شناسایی عامل اضطراب یا کاهش دادن آن ، افزایش توانایی فرد.
حالت ریلکسیشن :
حالتی است که فرد نمی تواند خودش روی ماهیچه های خود دستور دهد و مدیریت داشته باشد و این کار اگر متعدد انجام شود در کاهش اضطرب کمتر است. فرد مضطرب می تواند در یک محیط آرام به پشت بخوابد چشمان خود را ببندد و هر گونه ناراحتی و اضطراب را سعی کند از خود دور کند در جایی که سر و صدا نباشد تمرکز را فراهم آورد و روی پاهای خود مانور را شروع کند ابتدا انگشتان پاهایش را به بالا و پائین فشار دهد. آن ها را منقبض کند و حدود 1 دقیقه انجام دهد و بعد انبساط را انجام دهد. بعد از مدتی پاشنه پا را می تواند منقبض و منبسط کند. و بعد ساق پا، ران، باسن، کتف ها، بازو، ساعد ها، مچ دست، انگشتان، گردن، چانه، لب ها، بینی، پیشانی، چشم ها، گوش، سر چنانچه این حرکات آرام انجام شود، آن اضطراب از بین می رود
خودسازی
حسادت و پیامدهای آن
حضرت امام خمینی (ره) پنجمین حدیث از کتاب چهل حدیث خود را به بررسی ویژگی ها، پیامدها و درمان علمی و عملی صفت حسادت اختصاص داده است.
ایشان باب سخن را در این مقوله با روایتی از امام صادق علیه السلام به نقل از رسول اکرم صلی الله علیه و آله می گشاید که : « خدای عزوجل به موسی بن عمران فرمود: ای پسر عمران! بر مردم نسبت به آنچه از فضل خود به آنها داده ام حسادت نورز و چشمان خود را به سوی آن خیره مکن و نفس خود را به دنبال آن نفرست؛ زیرا حسود نسبت به نعمت من خشمگین است. از قسمتهایی که بین بندگان خود پخش نموده ام روی گردان است و کسی که چنین باشد، من از او نیستم و او هم از من نیست. »
حسادت و تفاوت آن باغبطه
حسادت ، حالتی است که حسود زوال و نیستی نعمتی را از غیر خود خواستار باشد، چه این که این نعمت را خود دارا باشد و یا نباشد، و یا اینکه خود خواستار آن نعمت باشد و یا نباشد.
همچنین چه بسا حسود، زوال نعمتی موهوم را در محسود خواهان باشد. یعنی آنچه حسود خواستار زوال آن باشد در حقیقت نعمت نیست، اما حسود به دلیل کوته اندیشی، آن را نعمت می پندارد و زوال و نیستی آن را خواستار است.
"غبطه" حالتی است که شخص، نعمتی را در غیر خود ملاحظه می کند و آن را برای خود نیز خواستار می شود، بدون اینکه خواستار زوال آن نعمت در غیر خود باشد.
اسباب ایجاد حسادت
عوامل مختلفی در ایجاد حسادت مؤثرند که البته عامل اصلی به "خواری و شکستگی نفس" مربوط می شود، و این حالت نقطه مقابل تکبر است ، زیرا متکبر خود را صاحب کمال می بیند، و از این رهگذر حالت سرکشی در او ایجاد می گردد، اما حسود طرف مقابل را کامل و صاحب کمال می پندارد، در نتیجه احساس خواری و شکست کرده و هرگاه عوامل خارجی و خودسازی درونی مداخله نکند، تداوم این حالت او را به ورطه سقوط سوق می دهد.
حسادت و برخی پیامدهای آن
حسد یک بیماری قلبی است که بیماریهای فراوان دیگری را به همراه دارد، که هر یک به تنهایی برای هلاکت انسان کافی خواهد بود.
امام باقر علیه السلام فرمود:
" مرد با هر لغزشی ( عملی یا زبانی که در حال خشم از او سر می زند) بیاید، چه بسا مورد آمرزش خداوند قرار بگیرد اما حسد ایمان را می خورد ، همان طور که آتش ، هیزم را."
پیامدها و دستاوردهای حسد همگی با صفات باطنی و ظاهری که لازم است در مؤمن وجود داشته باشد بیگانه اند: مؤمن به خداوند متعال و آنچه در میان بندگانش تقسیم کرده خوش گمان است، در حالی که حسود نسبت به این امر خشم می ورزد. مؤمن ، بدی دیگری را نمی خواهد، اما حسود خلاف این حالت را داراست. بر مؤمن دوستی دنیا چیره نگردیده، خوش برخورد و گشاده رو، متواضع و فروتن است، درحالی که شخص حسود خلاف این صفات را داراست. و از همه بدتر اینکه شخص حسود موجب خشم خدا می شود.
از امام صادق علیه السلام روایت شده است:
" کسی که از من روی گردان و به من خشمگین باشد، نه من از او هستم و نه او از من است"
پیامد دیگری که بر حسادت مترتب است، فشار قبر و تاریکی آن است. زیرا همانطور که حسادت، صاحب خود را در دنیا در فشار و کدورت قرار می دهد، در عالم برزخ و آخرت نیز این فشار و کدورت به صورت فشار و تاریکی قبر نمود پیدا می کند، همان طور که وسعت و گشایش قبر تابع بزرگی ظرفیت انسان است.
و چه بسا حسادت، صاحب خود را به گناهانی همچون غیبت ، تهمت و بدگویی بکشاند و از این راه نیز نیکی های او را به طرف مقابل منتقل کند.
راه درمان حسادت
علاوه بر علاج علمی حسادت از طریق اندیشیدن در پیامدهای آن، با اعتقاد قلبی به عادلانه بودن نظام خلقت و غیره لازم است ، عملاً به درمان این بیماری پرداخت.
از جمله اقدامات عملی برای رفع این بیماری، محبت است به کسی که به او حسادت می ورزی، زیرااین کار خلاف میل نفسانی تو است. تو بر خلاف میل درونی بر او ترحم نما، او را بزرگ بشمار، زبان به بیان نیکی های او بگشا و به نفس خود بگو که این بنده خداست ؛ شاید خداوند به او نظر لطف داشته و او را مشمول عنایت خود قرار داده است، خصوصاً اگر طرف مورد حسادت از اهل علم باشد.
ای عزیز، شیخ جلیل و عارف مرحوم شاه آبادی (ره) گفته است:
" تا قوای جوانی وجود دارد، بهتر می توان در مقابل مفاسد اخلاقی قیام کرد. اجازه ندهید قوای جوانی از دست برود و آن وقت به فکر اصلاح درون برآیید، زیرا اقدام به این کار در پیری یا غیرممکن است و یا خیلی زحمت می طلبد. "
حسادت; زمینههای رشد و راههای جلوگیری از آن
چکیده:
پروردگار متعال میخواهد که همه ما سرشار از نیرو و اشتیاق باشیم و جسم، ذهن و روحی سالم داشته باشیم.بیتردید، زندگی پر نشاط و با طراوت منظور پروردگار است و ذهنیتهای نادرست، این وضعیت مطلوب را برهم میزند.یکی از ذهنیتهای نامطلوب، «حسادت» است که باید علل و زمینههای رشد آن را در خانواده، جامعه و از همه مهمتر، در خود جست و جو کرد و با توجه به آثار نامطلوب جسمی و روانی که در ما ایجاد میکند، با به کارگیری شیوههای اخلاقی و علمی، از بروز آن در خردسالی جلوگیری کرده، در صورت شکلگیری، با خشکاندن ریشههای آن در بزرگسالی، خود را از دام این هیجان نامطلوب رها سازیم.
مقدمه
«حسادت» (1) واکنشی هیجانی است که از قریب دو سالگی آغاز میشود و با رشد کودک، ممکن است تا بزرگسالی ادامه یابد و بر طبق الگوهای مختلف فرهنگی، به صورتهای متفاوتی جلوهگر شود.حسادتدرکودک، پاسخی طبیعیاستبه محرکهاوهنگامی ایجاد میشود که به اعتقاد وی، عاطفه یا محبتی را از دست داده باشد.در الگوی حسادت، غالبا نوعی ترس نیز وجود دارد; زیرا حسود احساس میکند که دیگری عاطفه شخص مورد علاقه او را نسبتبه وی به خطر انداخته است و یا مقامی را که او انتظار رسیدن به آن را داشته، دیگری احراز کرده است.بنابراین، موقعیتی که حسادت را برمیانگیزد، غالبا یک موقعیت اجتماعی است. (2)
کودکان در ابتدا، از احساسات درونی خویش (حسادت) و علل پیدایش و پیامدهای آن در رفتار خود، آگاهی زیادی ندارند و نمیدانند که چرا رفتارهای آنان تغییر کرده است.به عبارت دیگر، رفتارهای آزار دهنده کودک حسود تا حد زیادی ناآگاهانه یا نیمه آگاهانه است، ولی با رشد عقلی بیشتر و نزدیک شدن به دوران بلوغ و نوجوانی و جوانی و پس از آن تا بزرگسالی و به دست آوردن تجربههای درونی و بیرونی درباره علل و انگیزههای رفتار حسادتآمیز خود، اینگونه رفتارها بیشتر آگاهانه میشود و به همین دلیل، ازنظراسلام رفتارهای حسادتآمیز، پس از بلوغ مورد تکلیف قرار میگیرد و فرد وظیفه دارد به گونهای آنها را مهار کند.
زمینههای رشد حسادت
منشا محرکهای حسادت را باید در موقعیتها، شرایط خاص محیطی و روابط اجتماعی وبهخصوص دروجود اشخاص جست و جو کرد.بدینروی، در اینجا به برخی از آنها اشاره میشود:
الف - شرایط خانواده و تفاوتهای فردی
رقابت و همچشمی یکی از فرزندان نسبتبه سایر خواهران و برادران، که گاه «رقابت همشیرها» (3) نامیده میشود، یکی از زمینههای مساعد و عمده رشد حسادت در کودکان است و والدین آن را طبیعی و تقریبا غیر قابل اجتناب میدانند. (4) با توجه به چنین شرایطی، میتوان گفت:
1.اولین فرزند نسبتبه کودکان بعدی حسادت بیشتری از خود نشان میدهد; زیرا او مدتها تمام محبت و مواظبت پدر و مادر را به خود اختصاص داده بود.ولی با تولد فرزند دوم، این فرصت از او گرفته میشود و همین موجب تحریک حسادت او سبتبه او میگردد.
2.در میان کودکانی که تفاوت سنی آنان بین 18 - 42 ماه است، بیش از سایر کودکان زمینه حسادت وجود دارد.بچه خردسال به هر مزیتی که طفل بزرگ از آن برخوردار است، حسادت میورزد و بچه بزرگتر از محبت و مواظبتی که به بچه کوچکتر میشود بدش میآید.
3.در خانوادههای 2 یا 3 فرزندی، بیش از خانوادههای پرجمعیتحسادت وجود دارد.
4.والدینی که به فرزندان خود توجه افراطی دارند و شدیدا نگران و مواظب آنها هستند، بیش از والدینی که به کودکان خود توجه کمتری دارند با مشکل حسادت کودکانشان روبهرو هستند; زیرا این والدین برای پیشرفت فرزندان خود قوانین معینی وضع کردهاند و وقتی که اطفال نتوانند خود را با آن منطبق سازند، مورد سرزنش پدر و مادر قرار میگیرند.این فرزندان بیشتر اوقات با کودکانی که پیشتر رفتهاند مقایسه میشوند و این موجب برانگیخته شدن حسادت نسبتبه دیگر کودکان میشود.
5.در محیطهای خانوادگی، که مادران شیوه منظم و ثابتی در تربیت کودک خود ندارند و برخوردشان بیثبات و متغیر است، بیش از سایر خانوادهها، رفتارهای حسادتآمیز مشاهده میشود.
6.در دختران بیش از پسران حسادت دیده میشود (5) و از هر سه بچه حسود دوتایشان دخترند. (6)
7.حسد در میان اطفال باهوشتر بیشتر است.
8.حسد در روابط بین دختر با دختر بیشتر مشاهده میشود تا روابط بین پسر و پسر و دختر و پسر.
9.اگر میان همسران تضادی باشد، فرزندی که از یک یا چند جهتبه یکی از آنها شبیه است، هدف خشم و قصاص دیگری واقع میشود.طفلی که اینگونه مورد بیمهری واقع میشود، به خواهر یا برادری که بر خلاف خودش از محبت و نوازش برخوردار است، حسادت میورزد. (7)
ب - برخوردهای تبعیضآمیز
به طور کلی، «امتیاز و تبعیض» حسادت را به دنبال دارد.کسی که نسبتبه دیگری از امتیاز ویژهای برخوردار است در معرض حسادت دیگران قرار میگیرد; چنانچه در حدیثی از امام علیعلیه السلام آمده است: «کل ذی رتبة سنیة محسود» ; (8) هر شخص دارای امتیاز و رتبه شایسته، مورد حسادت واقع میشود.
برخی از پدران و مادران به دلایل گوناگون، بعضی از فرزندان را بر خواهران و برادران خود ترجیح داده، مورد توجه و محبتبیشتری قرار میدهند; چنانچه گاهی جنسیت فرزندان عامل تبعیض میگردد، به طوری که مادران معمولا با پسران خود صمیمی بوده و پدران بیشترین محبتخود را متوجه دختران مینمایند.در نتیجه، فرزندی که از طرف یکی از والدین محبت و ملاطفت کمتری دریافتمیکند و شاهد رفتاری غیرعادلانه است، نسبتبه فرزند دیگر حسادت میورزد و از وی متنفر میشود.
همچنین زمانی که والدین بیشترین تماس و نوازش خود را با تولد نوزاد جدید به وی اختصاص میدهند، سایر فرزندان احساس میکنند که این نوزاد سبب بیمهری و فراموشی آنان گردیده است.در نتیجه، به وی حسادت میورزند.
ممکن است هریک از والدین برخی از فرزندان خود را به دلیل زیباتر، باهوشتر، زرنگتر، خون گرمتر، ساکتتر و یا عاطفیتر بودن و یا به دلیل معلولیت جسمی و ذهنی مورد محبتبیشتری قرار دهند و در نتیجه درخواستهای این کودکان سریعتر مورد پذیرش سرپرستخانه واقع گردد و به اعمال و گفتار آنان علاقه بیشتری ابراز شود; چنین رفتارهایی برای سایر فرزندان، بیمهری و تبعیضی آشکار تلقی گشته، آنان را به حسادت وامیدارد.به طور کلی، در صورت مشاهده رفتارهای غیرعادلانه در خانواده، وجود حسادت شدید و پر دردسر، امری اجتنابناپذیر است. (9)
متاسفانه این رفتارها فقط در دوران کودکی، به خانه پدری و خواهر و برادر محدود نمیشود و ریشههای حسادت را برای آینده زنده نگه میدارد و فرد را دچار مشکلات فراوانی میکند.مثلا، ممکن است پس از ازدواج، نتواند تبعیض مادرزن خود را - هرچه اندک باشد - تحمل کند و نسبتبه دیگر داماد خانواده حسادت بورزد و موجب اختلافهای خانوادگی و تلخشدن زندگی زناشویی و کانون گرم خانواده خود گردد.
ج - احساس محرومیت
یکی دیگر از زمینههای بروز حسادت، شرایطی است که کودکان احساس میکنند از داراییهای مادی و یا هر نوع دارایی دیگری نظیر داراییهای عاطفی محروم شدهاند; مثلا، اسباب بازی، لباس یا هر شیء مورد علاقه دیگری ممکن است زمینه به وجود آمدن حسادت کودک را نسبتبه دیگری فراهم آورد.این نوع حسادت، که از علاقهشدید به چیزیناشی میشودگاهی «غبطه» (10) خوانده میشود.لازم به ذکر است که تهیه چند چیز و تقسیم آن به طور مساویبین فرزندان، ضرورتا به حل مشکلات حسادت نمیانجامد; زیرا در هر صورت، کودکان بزرگتر به دلیل ارشد بودن خود، احساس میکنند که باید سهمی بیش از دیگران نسبتبه بقیه داشته باشند.اما والدین میتوانند با توضیح و توجیه و فراهم کردن مقدمات فکریوشناختی، ازبروزحسادت جلوگیری نمایند.
آثار حسادت
از جمله آثار عمومی حسادت، که در کودک و بزرگسال وجود دارد، «خشم» است.حسود فرد مورد حسادت واقع شده را هدف غضب خود قرار میدهد; چنانچه از امام علیعلیه السلام نقل شده است: «الحسود یغتاظ علی من لا ذنب له» ; (11) حسود نسبتبه کسی که هیچ گناهی ندارد خشمگین میشود.تنها خطای او برخورداری از نعمتی است که حسود از آن محروم میباشد.حسود ممکن استبه دنبال حسادتی که خشم او را بر افروخته حسادت خود را به طور مستقیم یا غیر مستقیم ظاهر سازد.
1- واکنشهای مستقیم: (12) این نوع واکنش در رفتار کودکان بیش از بزرگسالان دیده میشود.کسانی که عواطف فرد مورد علاقه کودک را به خود جلب نمایند، معمولا مورد خشم و غضب وی قرار میگیرند.برای مثال، اگر با تولد فرزند جدید، عواطف مادر از فرزند بزرگتر به نوزاد جلب شود، نوزاد مورد خشم کودک بزرگتر واقع میشود.او در این هنگام، ممکن است قهر خود را با واکنشهای لفظی علنی و روشن و یا حملات بدنی مثل گاز گرفتن، لگد زدن و هل دادن کودک تازه متولد شده آشکار سازد.
در برخی موارد، ممکن است کودک از درون به انجام کارهایی مانند دزدی و فریبکاری، که از نظر اجتماعی ناپسند است، تحریک گردد تا شیء مورد علاقه خود را، که در اختیار دیگری است، به چنگ آورد.همچنین ممکن است کودکان نزد والدین خود از فرزندی که از امکانات ویژهای برخوردار استشکایت کنند و یا سعی نمایند شیء مطلوبی را که در اختیار دیگری است مورد تحقیر قرار داده، کم ارزش جلوه دهند و یا والدین خود را به دلیل تهیه نکردن آن سرزنش کنند. (13)
در روایتی از امام علیعلیه السلام، به واکنش سریع و پرخاشگرانه حسود اشاره شده است: «الحسود سریع الوثبة» حسود زود پرخاش میکند
2- واکنشهای غیر مستقیم:رفتارهای حسادتآمیز همیشه آشکار نیست; در برخی موارد، به ویژه در دوران پیش دبستانی و در سالهای بالاتر، به گونههای غیر مستقیم و پوشیده ظاهر میشود.بنابراین، برخورد با این رفتارها تا حدی مشکلتر است.اعمال غیر مستقیم عبارتند از:
الف.بازگشتبه دوران شیر خوارگی و انجام رفتارهایی مناسب با سطوح اولیه رشد; مثل شب ادراری و انگشت مکیدن;
ب.کوشش برای جلب توجه دیگران از طریق تظاهر به ترسهایی که قبلا از او دیده نشده است، غذا نخوردن یا خواستن غذاهای مخصوص، اظهار بیماری بیمورد، تخریب و ویرانگری، نافرمانی عمومی و ناسزاگویی، عیبجویی همراه با تظاهر به بینیازی از محبت و توجه اطرافیان، خراب کردن اسباب بازیهای خود و مانند آن;
ج.دیگر آزاری; مثل اذیت اطفال کوچکتر از خود، آزار جانوران، ایجاد نزاع بین بچهها و همانند اینها;
د.دست زدن به رفتارهای ضد اجتماعی; مثل تکبر، تظاهر، تقلب، ترشرویی، گوشهگیری و همچون آن.
گاهی کودک به نحو غیر عادی نسبتبه فرد مورد حسادت اظهار علاقه و محبت مینماید و گاهی با انجام رفتارهای مطلوب و جامعهپسند و جلب توجه والدین به سوی خود، سعی میکند تا فرد مورد حسادت را شکست دهد.
در برخی از روایات به بعضی از واکنشهای غیرمستقیم حسود اشاره شده است: امام صادقعلیه السلام به نقل از لقمان در ذکر نشانههای حسود میفرمایند: «...در پنهان، از فرد مورد حسادت بدگویی میکند، اما در ظاهر، به چاپلوسی میپردازد و هنگام مصیبت، شماتت میکند.
آثار جسمی و روانی حسادت
حسادت گذشته از واکنشهای مستقیم و غیرمستقیم نسبتبه دیگران، دارای آثار جسمی و روانی نامطلوبی در خود حسود نیز میباشد که در اینجا به برخی از آنها اشاره میشود:
آثار جسمی حسد موضوعی استشایان توجه و تحقیق علمی بیشتر.فعل و انفعالات تنکردشناختی - همانند فعالیت غدد درونریز - و واکنش دستگاههای عصبی هنگام بروز و ادامه یافتن این حالت هیجانی باید مورد توجه بیشتر قرار گیرد.
در روایات بسیاری، آثار جسمی حسد مورد توجه قرار گرفته است.به عنوان مثال، در تعدادی از آنها آمده است که حسادت بدن را ذوب میکند. (18) در بعضی دیگر، حسد به زنگار و بدن به آهن تشبیه شده است; همانگونه که زنگار به تدریج موجب نابودی آهن میگردد، حسد نیز بدن را از بین میبرد. (19) در اجتماع، به وضوح این آثار جسمی در افراد حسود مشهود است، اما گاهی به آن توجه نداریم و نمیدانیم که از کجا ریشه گرفته است و فقط به درمان ظاهری و برطرف کردن عوامل غیر واقعی میپردازیم، ولی با کمی تفکر و مراجعه به مشاوران متخصص و دلسوز، میتوان به ریشه پیبرد و آن را خشکاند.
آثار روانی حسد، به ویژه در سالهای بالای رشد، از اهمیت فراوانی برخوردار است. حسادت در سالهای اولیه، رشد چندان عمقی ندارد و به همینرو، آثار آن زودگذر است و با از بین رفتن شرایطی که باعثحسادت شده، آثار آن نیز از بین میرود.به عنوان مثال، هنگامی که یک اسباب بازی مورد علاقه کودکی قرار میگیرد و با کودکی که آن را در اختیار دارد درگیر میشود، اگر اسباب بازی بشکند یا اسباب بازی را از آنها بگیریم، ممکن است مدتی بعد رفتار صلحآمیز از سر گرفته شود.ولی در سالهای بالاتر، حسادت عمیقتر و پابرجاتر است و گاه چندین سال ادامه مییابد. در این موارد، آثار روانی نامطلوب حسادت آشکار میشود.این نکته در روایات متعدد مورد تاکید قرار گرفته و به آثاری از حسادت همچون اندوه مداوم اشاره شده است.حسود نسبتبه چیزی محزون است که توانایی تغییر آن را ندارد.او از محرومیتخود رنج میبرد، در حالی که نه قدرت سلب آن نعمت را از دیگری دارد و نه توانایی کسب آن را برای خود.حسادت حتی بهرهمندی فرد را از چیزهایی که در اختیار دارد و لذت بردن از نعمتهای موجود را از او سلب میکند (20) و بدینسان، او را از آسایش روانی محروم میگرداند (21) و در دراز مدت، موجب ابتلای او به بیماریهای سخت روانی میشود.
راههای جلوگیری از رشد حسادت
1- درمان حسادت در کودکی
برای جلوگیری از ظهور و رشد حسادت در کودکی، لازم است والدین توجه داشته باشند که کودک را به دلیل حسادت مورد ملامت و سرزنش قرار ندهند، بلکه با برخوردهای حساب شده، در حذف علتهای آن گامهای مؤثری بردارند.والدین میتوانند با خودداری از تنبیه و کنار کشیدن ظاهری خود، رفتار او را نادیده بگیرند و احساس ارزشمندی، شخصیت و محبوبیت را در او تقویت کنند. (22) به عنوان مثال، برای کاهش حسادت کودک نسبتبه نوزاد، میتوان پیش از تولد، کودک را از ورود وی آگاه ساخت و پس از تولد نیز در طول روز مدتی را با کودک بزرگتر سپری نمود و او را مورد مهر و نوازش قرار داد.در مورد کودکان کوچکتر نیز میتوان شیئی از طرف نوزاد به او هدیه داد و در نگهداری و انجام کارهای نوزاد او را سهیم کرد.
اگر والدین در برخورد با کودک، واکنشهای حسادتآمیز وی را تشدید کنند و او را به شدت خشمگین سازند، تاثیرات منفی زیادی را در او ایجاد خواهند کرد.اگر والدین انتظار داشته باشند که او هنگام حسادت، هیچ واکنشی نشان ندهد و هیجان درونی خود را نادیده بگیرد، در این صورت، به تدریج و به طور طبیعی، ممکن استشیوههای دفاعی نامطلوبی برای مقابله با این موقعیتها در او شکل گیرد.همانگونه که اشاره شد، بهترین راه از بین بردن زمینه حسادت در کودکان، به کارگیری عدالت در بین فرزندان وتوجه ومحبتبههمهآنهاست.این نکته در آموزشهای تربیتی اسلام آمده و سفارش شده است که نسبتبه فرزندانتان به عدالت رفتار کنید. (23) همچنین با پنهان نمودن برتری و برجستگی یکی از فرزندان نسبتبه دیگری، میتوان جلوی حسادت آنها را گرفت; چنانچه حضرت یعقوبعلیه السلام به فرزند برجستهاش، یوسفعلیه السلام، سفارشمیکندکهخواب نویدبخش خود را برای برادرانش نقل نکند; مبادا باعثحسادت آنان گردد.
2- درمان حسادت در بزرگسالی
برای درمان حسادت در بزرگسالی، ابتدا شناخت ریشه آن ضروری است تا بتوان با مقابله و از بین بردن آن، حسادت را درمان نمود.میتوان گفت: ریشه اصلی حسادت ضعف فکری در نحوه تلقی امور و بدبینی است; اگر کودک نسبتبه نوزاد حسادت میورزد که چرا پدر یا مادر به او محبت میکنند، برای این است که احساس مینماید ممکن نیست پدر هر دو را دوستبدارد; یا اگر اسباب بازی و چیزی از این نوع در کار است، احساس میکند فقط همین یکی است و دستیابی به مثل آن امکان ندارد.البته این مساله در سالهای اولیه رشد ناآگاهانه یا نیمهآگاهانه است، ولی در سالهای بالاتر، به دلیل آگاهی بیشتری که فرد نسبتبه حالات خود پیدا میکند، با دید وسیعتری به امکانات موجود در جهان مینگرد; یعنی این بار بدبینی و کجفکری هنگام حسادت به نظام عالم و خدای متعال تغییر جهت میدهد; فرد وسعت فضل الهی را انکار میکند و یا فکر مینماید خدا او را دوست نداشته که فلان نعمت را به او نداده است.به همین دلیل، در بعضی روایات، ریشه «حسادت» ، کفر و انکار فضل الهی ذکر شده است. (25) با توجه به ریشه حسادت، میتوان راههای فکری و عملی برای رفع حسادت پیشنهاد کرد.
در فرهنگ اسلام (قرآن کریم، روایات اهل بیتعلیهم السلام و کلمات دانشمندان اخلاق) ، برای جبران ضعفشناختی بزرگسالان که منجر به حسادت میشود، راههای متعددی وجود دارد که در ذیل، به برخی از آنها اشاره میشود:
الف - توجه به رحمت و حکمتخدای متعال: توجه به گستردگی نعمتها (26) و نیز کمتخدای متعال، که هر کاری را از روی حکمت انجام میدهد، میتواند چاره بدبینی در حسود باشد.اگر نعمتهای الهی را به دریایی از آب شیرین و گوارا تشبیه کنیم، هیچ کس بر سر سیراب شدن از آن، به دیگری حسد نخواهد برد.از سوی دیگر، محدودیتهایی که در بهرهمندی از این دریای عظیم وجود دارد به دلیل حکمتهایی است که خداوند در اداره این عالم به کار گرفته است.توجه به این دو مطلب زمینه را برای قناعت و راضی بودن فرد به آنچه از امکانات برایش فراهم شده آماده میکند و او را از حسادت نسبتبه نعمتهایی که در دست دیگران است، باز میدارد.
توجه به کمال نبودن بهرهمندی مادی - که غالبا موضوع حسادت است - و توجه به فضیلت صبر بر تلخی محرومیتها و نیز تلاش برای به دست آوردن خواستهها از راه صحیح، از دیگر اندیشههای سودمند برای مبارزه با حسادت است.اسلام پیروان خود را همواره به بیاعتنایی نسبتبه آنچه در دست مردم قرار دارد (27) و بیارزش شمردن و اصالت ندادن به بهرهمندیهای مادی و بسنده نمودن به قدر کفایت همراه با پاکی و عفاف، دعوت نموده است.
ب - توجه به موقعیتها و امکانات شخصی: علاوه بر توجه به گستردگی نعمتهای الهی در این جهان مادی و محدود و توجه به نعمتهای فراوانی که خداوند، به هر یک از ما داده است، توجه به آنچه را که حسود به صورت بالفعل دارد، میتواند راه عملی دیگری برای مبارزه با حسادت باشد; (29) همینکه فرد محاسبه کند «من چه نعمتهای زیادی دارم که دیگران ندارند و میتوانم با تلاش و به کارگیری توان خود، بیش از این هم به دست آورم» ، او را کمک میکند تا ریشه حسادت را در درون خود بخشکاند.
ج - توجه به ضررهای حسادت: تلقی حسادت به عنوان یک بیماری خطرناک، میتواند زمینه را برای درمان آن فراهم آورد.همانگونه که گذشت، حسد موجب ضررهای بدنی و نیز رنج و اندوه فراگیر و طولانی میشود.توجه به اینکه حسادت پیش از فرد مورد حسادت، اولین ضربه و مهلکترین آنها را بر حسود وارد میآورد (30) و او را اسیر غم و اندوه میسازد، میتواند به عنوان زنگ بیدار باش مورد توجه قرار گیرد.
راههای عملی درمان حسادت در بزرگسالی
با وجود آن که ریشه حسادت فکری است، ولی کسی که به حسادت مبتلا شده غیر از رسیدگی به جنبههای فکری و شناختی، باید با آثار بدی که حسادت به وجود آورده است - مانند نفرت و کینه - نیز به مقابله برخیزد و این تنها با اندیشه اصلاح نمیگردد، بلکه باید از نظر عملی هم روشهایی را برای از بین بردن آثار نامطلوب حسادت به کار بندد.در اینجا، با توجه به نصایح و سخنان اندیشمند بزرگ اخلاق، مولی محسن کاشانی، راههای مبارزه با حسادت در دو مرحله بیان میشود:
مرحله اول: تمرین بر ترتیب اثر ندادن به حسادت و رفتار بر ضد آن; مثلا، فرد به جای بدگویی، آگاهانه به مدح و ثنای طرف مقابل بپردازد و به جای تکبر، تواضع نسبتبه او را در پیش گیرد.
مرحله دوم: ایجاد رابطه عاطفی مثبتبین خود و فرد مورد حسادت; به این صورت که وقتی حسود رفتار خود را اصلاح کند، طرف مقابل این مساله را درک خواهد کرد و دلش نسبتبه او نرم میگردد و زمینه روانی مناسبی برای محبت و دوستی فراهم میشود.واکنش طبیعی فرد مورد حسادت در این هنگام، نیکی و احسان خواهد بود. بدینسان، حسود نیز به سمت احسان و نیکی تمایل پیدا میکند و زمینه توافق قلبی و برطرف شدن حسادت و از بین رفتن آثار روانی نامطلوب آن فراهم میگردد. (31) این روشی است که - به طور کلی - قرآن کریم برای رفع کینهها در روابط بین افراد پیشنهاد میکند.
ناگفته نماند که برای ریشهکن شدن حسادت، اطرافیان و اجتماع نیز وظایفی دارند و باید به فرد کمک کنند; زمینههای بروز حسادت و رفتارهای حسادتآمیز را از میان بردارند تا تلاشهای شخصی هر کس برای غلبه بر هیجان حسادت به ثمر برسد و جامعهای باصفا و دارای آرامش روانی مطلوب داشته باشیم.
هر دوی شما به میهمانی رفته اید. او مثـل همیشه زیباو جذاب است. شما هم از اینکه هـمـسـری زیـبـا داریـد،مغرور و هیجان زده هستید. همه چیز به خوبی در حـال پیش رفته که ناگهان فرد خود نمایی که خودش را شبیه هنرپیشه ها در آورده از میان جمعیت رد شده و سر میز ما توقف میکند. همسر شـما نگاهی به بالا کرده و از اینکه نامزد پیشین خودش را می بینــد، جـا می خـورد. هنگامیکه او شما را به آن شخص محترم معرفی میکند،تلاش می کنید به لبخند زدنتان در حالی که با او خـوش و بش می کنید، ادامه دهید. در حالی که شما بی هدف نشسته اید و آن دو به رد و بدل کردن سخنان دوسـتـانـه خود ادامه میدهند، خون شما تا حدی بجوش می آید هر لحظه امکان دارد منجر به آن شود که شما او را گرفته و بروی میز دسر پرتاب کنید. خلاصه اینکه حضور وی باعث میشود شما کنترل خود را از دست بدهید.
بنظر آشنا میرسد؟
سناریوی فوق یکی از هزاران مواردی است کـه حـسـادت را تـرسـیم و توصیف می کند. یک احساس طبیعی که ما هرازگاهی بطور غریزی آن را تجربه میکنیم. همانند خشونت و پارانوئید، حسادت نیز میتواند درجات گوناگونی از شدت را دارا باشـد. صحنـه مـذکـور می تـواند سبـب آن گـردد کـه شـما از حـضور نـامزد پـیشین همسر خود کاملا خونسرد برخورد کنید و یا آنکه وارد یک جدال تمام عیار با او شوید. در ضـمن ممکن اسـت همسر خود را به جهت اینکه به سلام و احـوالـپـرسی نـامـزد قبـلـی خـود پاسـخ داده، متهم به هرزگی کنیــد.
بــرای برخی از افراد حسـادت یـک مـعضل مهم محسوب میـگردد کـه هر گاه بدون درمان رها شود میتواند شکافی همیشگی بین شما و همسرتان ایـجـاد کنـد و اثری منفی بر روابط آتی شما خواهد گذاشت. خوشبختانه حسادت قابل کنترل میباشد.
.::مرجع کد آهنگ::.
.::دریافت کد موزیک::.